از میان زباله ها پارت ۲۲
از میان زباله ها پارت ۲۲
+تینا تلفن
سلام نمازشو داد و از جاش بلند شد:
کیه مامان؟
+تیامه میگه کار واجب داره
-خب چرا به موبایلم زنگ نزد؟
+طبق معمول خاموشی
محکم به پیشونیش کوبید:
وای اره تو بیمارستان شارژش تموم شد یادم رفت شارژش کنم
+حالا بیا گوشی رو بگیر ببین تیام چکارت داره؟
تینا از پشت میز تحریرش بلند شد و بیرون رفت و گوشی رو از مادر گرفت:
سلام دراز
+علیک سلام کوتوله خانم محض رضای خدا یبار هم اون گوشی صاحب مونده رو بزن شارژ راه دوری نمیره
-یادم رفت خب
+همیشه یادت میره
-حالا بنال بینیم چه مرگته؟
+برو اون موبایل بدبختو شارژ کن بعدشم از خونه بزن بیرون
تینا هول کرد اما برای اینکه مادر نگران نشه سعی کرد صداش عادی بنظر برسه:
چرا؟
+نترس خیره
-تو وقتی میگی خیره چیزی بجز شر نداری
+خیلی بدجنسی
-خواهر توئم خب
+دلت هم بخواد من به این گلی
-اره ولی خرزهره
+گم شو بابا کاکتوس برو گوشیتو شارژ کن زنگ بزن بینیم
-شرت کم
+به خاک سپردم
-تورو فقط باید سگ بخوره
+برو بمیر مزاحم نشو
-تو زنگ زدی خرمگس
تیام خندید:
یادت نره زنگ بزنی فعلا
-باشه من میرم کارتو انجام میدم خبرت میکنم فعلا بوس بوس
تینا گوشی رو قطع کرد و وارد اتاقش شد نمیدونست چرا دلش مثل سیر و سرکه میجوشه فورا موبایلشو تو شارژ زد و پشت میز تحریر نشست و مشغول خوندن رمانی شد که قبل از نماز داشت میخوند اما اصلا تمرکزی برای فهمیدن کلمه ها و جمله های کتاب نداشت سرشو روی میز گذاشت و سعی کرد افکار منفی رو از خودش دور کنه نیم ساعت گذشت تا شارژ گوشیش پر بشه و اون بتونه لباس بپوشه و به بهونه ی خرید از خونه بره بیرون انقدر ذهنش درگیر بود که اصلا نفهمید چی پوشید و چجوری از خونه بیرون رفت به محض خروجش از خونه شماره تیام رو گرفت اون هم که انگار رو گوشیش خیمه زده بود با اولین بوق برداشت:
الو
-تیام چی شده؟
+اروم باش تینا چیزی نشده
-چی میخوای بگی که مامان نباید بدونه
تیام کمی مکث کرد و بعد با لحن شمرده ای گفت:
تینا دیروز ی نفر به من زنگ زد گفت از خونواده ات خبر داره گفت خیلی دنبالت گشته اما نتونسته پیدات کنه
تینا عصبانی پرسید:
تورو چجوری پیدا کرده؟اصلا کیه؟تو این سی سال کدوم گوری بوده؟ #از_میان_زباله_ها
+تینا تلفن
سلام نمازشو داد و از جاش بلند شد:
کیه مامان؟
+تیامه میگه کار واجب داره
-خب چرا به موبایلم زنگ نزد؟
+طبق معمول خاموشی
محکم به پیشونیش کوبید:
وای اره تو بیمارستان شارژش تموم شد یادم رفت شارژش کنم
+حالا بیا گوشی رو بگیر ببین تیام چکارت داره؟
تینا از پشت میز تحریرش بلند شد و بیرون رفت و گوشی رو از مادر گرفت:
سلام دراز
+علیک سلام کوتوله خانم محض رضای خدا یبار هم اون گوشی صاحب مونده رو بزن شارژ راه دوری نمیره
-یادم رفت خب
+همیشه یادت میره
-حالا بنال بینیم چه مرگته؟
+برو اون موبایل بدبختو شارژ کن بعدشم از خونه بزن بیرون
تینا هول کرد اما برای اینکه مادر نگران نشه سعی کرد صداش عادی بنظر برسه:
چرا؟
+نترس خیره
-تو وقتی میگی خیره چیزی بجز شر نداری
+خیلی بدجنسی
-خواهر توئم خب
+دلت هم بخواد من به این گلی
-اره ولی خرزهره
+گم شو بابا کاکتوس برو گوشیتو شارژ کن زنگ بزن بینیم
-شرت کم
+به خاک سپردم
-تورو فقط باید سگ بخوره
+برو بمیر مزاحم نشو
-تو زنگ زدی خرمگس
تیام خندید:
یادت نره زنگ بزنی فعلا
-باشه من میرم کارتو انجام میدم خبرت میکنم فعلا بوس بوس
تینا گوشی رو قطع کرد و وارد اتاقش شد نمیدونست چرا دلش مثل سیر و سرکه میجوشه فورا موبایلشو تو شارژ زد و پشت میز تحریر نشست و مشغول خوندن رمانی شد که قبل از نماز داشت میخوند اما اصلا تمرکزی برای فهمیدن کلمه ها و جمله های کتاب نداشت سرشو روی میز گذاشت و سعی کرد افکار منفی رو از خودش دور کنه نیم ساعت گذشت تا شارژ گوشیش پر بشه و اون بتونه لباس بپوشه و به بهونه ی خرید از خونه بره بیرون انقدر ذهنش درگیر بود که اصلا نفهمید چی پوشید و چجوری از خونه بیرون رفت به محض خروجش از خونه شماره تیام رو گرفت اون هم که انگار رو گوشیش خیمه زده بود با اولین بوق برداشت:
الو
-تیام چی شده؟
+اروم باش تینا چیزی نشده
-چی میخوای بگی که مامان نباید بدونه
تیام کمی مکث کرد و بعد با لحن شمرده ای گفت:
تینا دیروز ی نفر به من زنگ زد گفت از خونواده ات خبر داره گفت خیلی دنبالت گشته اما نتونسته پیدات کنه
تینا عصبانی پرسید:
تورو چجوری پیدا کرده؟اصلا کیه؟تو این سی سال کدوم گوری بوده؟ #از_میان_زباله_ها
۷.۳k
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.