۴
_۴
.. میوه
ات:ها
... :میو
ماهی:عه ات پشته سرت یه گربس
ات:عه گورباح
ات و ماهی میرم با گربه بازی میکنن
ماهی:جالبه... اونا پولدارن ولی هیچ خدمتکاری ندارن
ات:منم باشم دوست ندارم خدمتکار داشته باشم
ماهی:گربه خابید بریم سراغ یه کاره دیگه
ات:طبقه بالا یه اتاق با دره مشکی هست بریم توش
ماهی:بریم
رفتن تو اتاق*
ات:مثله دفترکار میمونه
ماهی:اره
ات:عه تفنگ*برداشتن تفنگ
ماهی:دست نزن بهش
ات:باشه بابا
ماهی: بریم
ات:باش
نویسنده:ات رفت و لم داد روی مبل
ات:هعی چیکار کنیم
ماهی:چمیدونم
۲ساعت بعد
نویسنده:ران و رین با دستور صورته خونی اومدن
ات :چیکار کردین با خودتون
ران:م.... من خوبم
ات:معلومه..... بانداژی چیزی ندارین؟
ماهی:من تو کمده اتاقه رین یکی دیدم... الان میارم
نویسنده:ماهیرو بانداژ و چندتا چیزه دیگه اورد و ات با ماهیرو زخمای رانو ریندو رو پانسمان کردن «نمیدونم بهش چی میگن»
ات:خب... الان بهتری
ران:اره
.. میوه
ات:ها
... :میو
ماهی:عه ات پشته سرت یه گربس
ات:عه گورباح
ات و ماهی میرم با گربه بازی میکنن
ماهی:جالبه... اونا پولدارن ولی هیچ خدمتکاری ندارن
ات:منم باشم دوست ندارم خدمتکار داشته باشم
ماهی:گربه خابید بریم سراغ یه کاره دیگه
ات:طبقه بالا یه اتاق با دره مشکی هست بریم توش
ماهی:بریم
رفتن تو اتاق*
ات:مثله دفترکار میمونه
ماهی:اره
ات:عه تفنگ*برداشتن تفنگ
ماهی:دست نزن بهش
ات:باشه بابا
ماهی: بریم
ات:باش
نویسنده:ات رفت و لم داد روی مبل
ات:هعی چیکار کنیم
ماهی:چمیدونم
۲ساعت بعد
نویسنده:ران و رین با دستور صورته خونی اومدن
ات :چیکار کردین با خودتون
ران:م.... من خوبم
ات:معلومه..... بانداژی چیزی ندارین؟
ماهی:من تو کمده اتاقه رین یکی دیدم... الان میارم
نویسنده:ماهیرو بانداژ و چندتا چیزه دیگه اورد و ات با ماهیرو زخمای رانو ریندو رو پانسمان کردن «نمیدونم بهش چی میگن»
ات:خب... الان بهتری
ران:اره
۱.۴k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.