رویایی گه تبدیل به واقعیت شد پارت ۴۸
از زبون جونگ کوک
خوابید و منم کنار دراز کشیدم براش یه آهنگ خوندم که راحت تر بخوابه و آروم شه شروع کردم خوندن همینحوری براش میخوندمو نگاش میکرد که دیدم خندید مثل ماه درخشید وقتی خندید بعد چند دقیقه آهنگ تموم شد و گائول آروم خوابش برد منم با خوابیدنش خوابم برد ساعت ۱۱ بود از خواب بلند شدم دیدم گائول نیست من:گائول گائولم کوشی گائول:جون دلم اومدم من:بیا که این دوست پسرت بدجوری داره از دوریت قلبش کنده میشه گائول:اومدم اومدم بعد دیدم اومد دم در اتاق حالش بهتر شده بود من:بیا ببینم تب نداری اومد جلو تب نداشت اومده بود پایین من:هوم خوشحالم که تبت افتاده گائول:اگه تو نبودی که این پایین نمیومد من:گائول میدونی وقتی تب داشتی و داشتم میمردم گائول:خدا نکنه عزیز دلم تو نمیر خوب من:بیا بغلم😄 بعد دستامو باز کردم اونم اومد پرید تو بغلم گائول:اون آهنگی که خوندی خیلی قشنگ بود عالی بود من:مال تو بعد از تو بغلش اومدم بیرون که نامجون داد زد نامجون:پسرا از کمپانی پیام اومده امروز اجرا داریم من:جان گائول:واو من:چی واو گائول:امروز اجرا دارید من:ولی دلم برا تو تنگ میشه نمیخوام برم نامجون:امروزم میریم یکم تمرین من:اه اه اه😭 گائول:😂عزیز دلم نکن قیافتو اونجوری من گیریمورتونما باهاتون میام من:راست میگیا گائول:🙂 من:خیله خوب نامجون:الانم باید بریم تمرین من:میتونم دوست دخترمم تو هین تمرین داشته باشم که بهش نگاه میکنم انرژی بگیرم نامجون:مشکلی نیست من:یس گائولم توهم میای؟ گائول:اینجوری که گفتی چرا که نه من:فدات شم زندگیم😍 گائول:خدانکنه نفسم 😍
بعد پاشدیم حاضر شدیم و با جونگ کوک و تمام اعضا رفتیم برا تمرین تو کمپانی گائول اومد تو سالن تمیرین جلوی ما نشست و نگامون میکرد منم با نگاه کردن بهش انرژی از ۱۰۰ میشد ۱۰۰۰ بعد همینجوری فقط چشمم به گائول بود که داشت نگاهمون میکرد بعد تمرین اول تموم شد و یکم رفتیم برای استراحت گائول:بیا آب بخور نفست بیاد سرجاش من:تو بهم بده 😀 گائول:خیله خوب😐😂 خودش بهم آب داد دوباره پاشدیم رفتیم تمرین دوم که یهو نمیدونم چی شد گائول دستشو گذاشت رو قلبش و رفت بیرون منم نگران شدم بعد اینکه تمرین دوم تموم شد دوییدم رفتم دنبالش دیدم ته یالن وایساده و خمه دوییدم رفتم پیشش من:گائولم چت شد خوبی گائول:آییی خوبم چیزیم نیست یهو قلبم درد گرفت من:قرص هاتو آوردی گائول:آره رفتم براش قرصش هاشو آوردم و دادم لهش و خورد یکم حالش خوب شد دستش رو قلبش بود منم گرفتمش من:چیزی نیست گائول نفس عمیق بکش چون قرص خوردی حالت بهتر میشه یه نفس عمیق کشیدم و ساف شد گائول:آخ من:خوبی زندگیم گائول:خوبم نفسم بهترم میشم من:خوب بیا یواش بیا گائول:باشه ولی تو برو من:نه نمیخوامت تنهات بزارم
خوابید و منم کنار دراز کشیدم براش یه آهنگ خوندم که راحت تر بخوابه و آروم شه شروع کردم خوندن همینحوری براش میخوندمو نگاش میکرد که دیدم خندید مثل ماه درخشید وقتی خندید بعد چند دقیقه آهنگ تموم شد و گائول آروم خوابش برد منم با خوابیدنش خوابم برد ساعت ۱۱ بود از خواب بلند شدم دیدم گائول نیست من:گائول گائولم کوشی گائول:جون دلم اومدم من:بیا که این دوست پسرت بدجوری داره از دوریت قلبش کنده میشه گائول:اومدم اومدم بعد دیدم اومد دم در اتاق حالش بهتر شده بود من:بیا ببینم تب نداری اومد جلو تب نداشت اومده بود پایین من:هوم خوشحالم که تبت افتاده گائول:اگه تو نبودی که این پایین نمیومد من:گائول میدونی وقتی تب داشتی و داشتم میمردم گائول:خدا نکنه عزیز دلم تو نمیر خوب من:بیا بغلم😄 بعد دستامو باز کردم اونم اومد پرید تو بغلم گائول:اون آهنگی که خوندی خیلی قشنگ بود عالی بود من:مال تو بعد از تو بغلش اومدم بیرون که نامجون داد زد نامجون:پسرا از کمپانی پیام اومده امروز اجرا داریم من:جان گائول:واو من:چی واو گائول:امروز اجرا دارید من:ولی دلم برا تو تنگ میشه نمیخوام برم نامجون:امروزم میریم یکم تمرین من:اه اه اه😭 گائول:😂عزیز دلم نکن قیافتو اونجوری من گیریمورتونما باهاتون میام من:راست میگیا گائول:🙂 من:خیله خوب نامجون:الانم باید بریم تمرین من:میتونم دوست دخترمم تو هین تمرین داشته باشم که بهش نگاه میکنم انرژی بگیرم نامجون:مشکلی نیست من:یس گائولم توهم میای؟ گائول:اینجوری که گفتی چرا که نه من:فدات شم زندگیم😍 گائول:خدانکنه نفسم 😍
بعد پاشدیم حاضر شدیم و با جونگ کوک و تمام اعضا رفتیم برا تمرین تو کمپانی گائول اومد تو سالن تمیرین جلوی ما نشست و نگامون میکرد منم با نگاه کردن بهش انرژی از ۱۰۰ میشد ۱۰۰۰ بعد همینجوری فقط چشمم به گائول بود که داشت نگاهمون میکرد بعد تمرین اول تموم شد و یکم رفتیم برای استراحت گائول:بیا آب بخور نفست بیاد سرجاش من:تو بهم بده 😀 گائول:خیله خوب😐😂 خودش بهم آب داد دوباره پاشدیم رفتیم تمرین دوم که یهو نمیدونم چی شد گائول دستشو گذاشت رو قلبش و رفت بیرون منم نگران شدم بعد اینکه تمرین دوم تموم شد دوییدم رفتم دنبالش دیدم ته یالن وایساده و خمه دوییدم رفتم پیشش من:گائولم چت شد خوبی گائول:آییی خوبم چیزیم نیست یهو قلبم درد گرفت من:قرص هاتو آوردی گائول:آره رفتم براش قرصش هاشو آوردم و دادم لهش و خورد یکم حالش خوب شد دستش رو قلبش بود منم گرفتمش من:چیزی نیست گائول نفس عمیق بکش چون قرص خوردی حالت بهتر میشه یه نفس عمیق کشیدم و ساف شد گائول:آخ من:خوبی زندگیم گائول:خوبم نفسم بهترم میشم من:خوب بیا یواش بیا گائول:باشه ولی تو برو من:نه نمیخوامت تنهات بزارم
۱۱.۰k
۱۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.