سه چیزی که مهندس سجودی نمی دانست
مهندس سجودی یک همکار بود که در هنرستان پزشک نیا کار می کرد و به علت حسادتی که داشت خیلی به من توهین کرد اما اگر مهندس سجودی این سه چیز را درباره من می دانست هیچوقت به من توهین نمی کرد
چیز اول : من دوست دارم اگر روح میکاییل را داشته باشم رازی بماند تا ابد به شرط اینکه زنی داشته باشم جادار که بودن با او اذیتم نکند و بتوانم این راز را با او شریک شوم
چیز دوم: من از کار در روستا خوشم نمی آمد به نظرم چیزی در آن روستا نقص دارد یا معماری اش است یا معماری مدرسه است یا سطح در آمد آنجا است همه در آنجا انگار جنون گرفته اند و کار خیلی سخت است
چیز سوم : من برای کار مهندس سجودی احترام قائل بودم خوشحال بودم خانواده ای دارد و شاکر است حرام و حلالش هم به من ربطی نداشت و اصلا اصلا نمی خواستم آنجا ساختمان درس دهم بچه های ساختمان آنجا بیش از اندازه کم تعداد و کم سواد بودند من آن زمان هدف اصلی ام شکست دادن زینالی بود و عمومی درس دادن سریع تر می توانست مدرسه را بالا بکشد و یک رقیب جدی برای مدرسه زینالی درست کند
چیز اول : من دوست دارم اگر روح میکاییل را داشته باشم رازی بماند تا ابد به شرط اینکه زنی داشته باشم جادار که بودن با او اذیتم نکند و بتوانم این راز را با او شریک شوم
چیز دوم: من از کار در روستا خوشم نمی آمد به نظرم چیزی در آن روستا نقص دارد یا معماری اش است یا معماری مدرسه است یا سطح در آمد آنجا است همه در آنجا انگار جنون گرفته اند و کار خیلی سخت است
چیز سوم : من برای کار مهندس سجودی احترام قائل بودم خوشحال بودم خانواده ای دارد و شاکر است حرام و حلالش هم به من ربطی نداشت و اصلا اصلا نمی خواستم آنجا ساختمان درس دهم بچه های ساختمان آنجا بیش از اندازه کم تعداد و کم سواد بودند من آن زمان هدف اصلی ام شکست دادن زینالی بود و عمومی درس دادن سریع تر می توانست مدرسه را بالا بکشد و یک رقیب جدی برای مدرسه زینالی درست کند
۳۷۸
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.