عشق بی انتها پارت آخر بخش اول
#جونگ کوک
رفتم طلا فروشی یه انگوشتر به سلیقه خودم برای بوساگ خریدم و اومدم بیرون با یه گردنبند که روش شکل یه قلب قرمز گنده بود که روش نوشته بود لاو چشمم گرفت برش داشتم به تهیونگ و بقیه پسرا زنگ زدم تا شب و گفتم که جیمین بره پیش بوساگ تا ساعت ۷ شب رفتم خونه بوساگ خونه نبود کمپانی بود من مرخصی گرفته بودم رفتم خونه یه کت شلوار سفید پوشیدم(عکس میزارم گشادیم شده😅😂) زنگ زده به جیمین من:الو جیمین شی(وویی) جیمین:بله همچی آمادس من:نه فعلا ببین برو کمپانی بوساگو ببر خونه ساعت شیش من تویه رستوران شیک بزرگ یه جاییو گرفتم که فقط خودمون باشیم خوب تو برو بوساگو ببر خونه بگو حاضر شه خوشگل ترین لباسشو بپوشه بیاد جیمین:باشه میارمش من:ممنون گوشیو قطع کردم رفتم تویه رستوران تا کارارو ببینیم همه چی عالی بود طبق کارایی که باید میکردم
#بوساگ
ساعت شیش شد و با یه زنگ از جیمین گوشیمو برداشتم من:بله جیمین جیمین:بوساگ زود بیا بیرون میخوایم بریم من:کجا جیمین:بیا میگم من:باشه رفتم از کمپانی بیرون با جیمین رفتم خونه جیمین:میخوام ببرمت یه جایی زود برو حاضر شو خوشگل ترین لباستو بپوش بدو من:باشه چه عجله داری رفتم تو اتاق یه لباس مشکی پوشیدم و رفتم بیرون از اتاق جیمین یه نگاه بهم کرد جیمین:واو بریم من:بریم اما کجا جیمین:عه توام عجولیا دختر صبر داشته باش من:آخه از فوضولی دارم میترکم جیمین:نترک بیا بریم من:باشه رفتیم ساعت هفت رسیدیم به یه رستوران شیک و بزرگ برقا خاموش بود که با وارد شدن من جیمینو ندیدم که یهو یه چیزی ترکید و همه با شعر تولد مبارک اومدن جلو کوک. جیمین .تهیونگ. یونگی. جیهوپ.جین. آر ام:تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک دستمو گذاشتم جلو دهنم اشک تو چشمام جمع شد بعد جونگ کوک اومد جلوم من:جونگ کوک کوک:همه گی ساکت بوساگ تولدت مبارک عشق زندگیم چه خوب به دنیا اومدیو مال منی بعد رفتم بغلش کردم اشکام میومد من:خیلی ممنون عشقم بعد از تو بغلش اومدم بیرون جونگ کوک اشکامو پاک کرد تهیونگ و جین:هعی ما ها اینجا نخودیم کمک کردیما کوک:حسودا تهیونگ:ساکت شو بیا بغلم ببینم بوساگم رفتم تو بغل تهیونگ اونم بغلش کردن بعد همه باهم اومدن منو بغل کردن دورم جمع شدن کیکو برام آوردن گذاشتن رو میز همون لحظه جین یدونه از کنار کیک برداشت مالید تو صورتم جونگ کوکم یدونه زد بهش کوک:هعی هیونگ صورت بوساگمو کیکی کردی اونم میخندید بعد جونگ کوک دستمالو آورد صورتمو پاک کرد رو دماغمو بعد شماردن کوک و بقیه:۱ ۲ ۳ بعد فوت کردم تهیونگ سوت میزد و دست میزد جونگ کوکم دست زد کوک:بازم تولدت مبارک من:مرسی نفسم تهیونگ:خیله خوب جوع الان عاشقانه میشه به نظرم کادو هارو بدیم بعد کوک و من:اهم درسته
رفتم طلا فروشی یه انگوشتر به سلیقه خودم برای بوساگ خریدم و اومدم بیرون با یه گردنبند که روش شکل یه قلب قرمز گنده بود که روش نوشته بود لاو چشمم گرفت برش داشتم به تهیونگ و بقیه پسرا زنگ زدم تا شب و گفتم که جیمین بره پیش بوساگ تا ساعت ۷ شب رفتم خونه بوساگ خونه نبود کمپانی بود من مرخصی گرفته بودم رفتم خونه یه کت شلوار سفید پوشیدم(عکس میزارم گشادیم شده😅😂) زنگ زده به جیمین من:الو جیمین شی(وویی) جیمین:بله همچی آمادس من:نه فعلا ببین برو کمپانی بوساگو ببر خونه ساعت شیش من تویه رستوران شیک بزرگ یه جاییو گرفتم که فقط خودمون باشیم خوب تو برو بوساگو ببر خونه بگو حاضر شه خوشگل ترین لباسشو بپوشه بیاد جیمین:باشه میارمش من:ممنون گوشیو قطع کردم رفتم تویه رستوران تا کارارو ببینیم همه چی عالی بود طبق کارایی که باید میکردم
#بوساگ
ساعت شیش شد و با یه زنگ از جیمین گوشیمو برداشتم من:بله جیمین جیمین:بوساگ زود بیا بیرون میخوایم بریم من:کجا جیمین:بیا میگم من:باشه رفتم از کمپانی بیرون با جیمین رفتم خونه جیمین:میخوام ببرمت یه جایی زود برو حاضر شو خوشگل ترین لباستو بپوش بدو من:باشه چه عجله داری رفتم تو اتاق یه لباس مشکی پوشیدم و رفتم بیرون از اتاق جیمین یه نگاه بهم کرد جیمین:واو بریم من:بریم اما کجا جیمین:عه توام عجولیا دختر صبر داشته باش من:آخه از فوضولی دارم میترکم جیمین:نترک بیا بریم من:باشه رفتیم ساعت هفت رسیدیم به یه رستوران شیک و بزرگ برقا خاموش بود که با وارد شدن من جیمینو ندیدم که یهو یه چیزی ترکید و همه با شعر تولد مبارک اومدن جلو کوک. جیمین .تهیونگ. یونگی. جیهوپ.جین. آر ام:تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک دستمو گذاشتم جلو دهنم اشک تو چشمام جمع شد بعد جونگ کوک اومد جلوم من:جونگ کوک کوک:همه گی ساکت بوساگ تولدت مبارک عشق زندگیم چه خوب به دنیا اومدیو مال منی بعد رفتم بغلش کردم اشکام میومد من:خیلی ممنون عشقم بعد از تو بغلش اومدم بیرون جونگ کوک اشکامو پاک کرد تهیونگ و جین:هعی ما ها اینجا نخودیم کمک کردیما کوک:حسودا تهیونگ:ساکت شو بیا بغلم ببینم بوساگم رفتم تو بغل تهیونگ اونم بغلش کردن بعد همه باهم اومدن منو بغل کردن دورم جمع شدن کیکو برام آوردن گذاشتن رو میز همون لحظه جین یدونه از کنار کیک برداشت مالید تو صورتم جونگ کوکم یدونه زد بهش کوک:هعی هیونگ صورت بوساگمو کیکی کردی اونم میخندید بعد جونگ کوک دستمالو آورد صورتمو پاک کرد رو دماغمو بعد شماردن کوک و بقیه:۱ ۲ ۳ بعد فوت کردم تهیونگ سوت میزد و دست میزد جونگ کوکم دست زد کوک:بازم تولدت مبارک من:مرسی نفسم تهیونگ:خیله خوب جوع الان عاشقانه میشه به نظرم کادو هارو بدیم بعد کوک و من:اهم درسته
۴۹.۲k
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.