شال و کلاهم از تو هی احوال می گیرند
شال و کلاهم از تو هی احوال میگیرند
با هر قرنطینه به من اشکال میگیرند
یادت که میافتم دلم،... نه بی خیال دل
انگشت هایم بوی عطر شال میگیرند
از حافظیه رد شدم دیدم که طوطی ها
با برگه ی اسم قشنگت فال میگیرند
اصلا چه میداند کسی؟ شاید کبوتر ها
در آسمان روی نگاهت بال میگیرند
باران که میبارد تمنایت به لبهایم
در حسرت گلبوسه ای تبخال میگیرند
ما عید خود را در شب چشم تو میگیریم
گرچه گروه مؤمنان شوال میگیرند
دلواپسی ها عاقبت با شورش چشمت
از اتحاد شعرم استقلال میگیرند
با هر قرنطینه به من اشکال میگیرند
یادت که میافتم دلم،... نه بی خیال دل
انگشت هایم بوی عطر شال میگیرند
از حافظیه رد شدم دیدم که طوطی ها
با برگه ی اسم قشنگت فال میگیرند
اصلا چه میداند کسی؟ شاید کبوتر ها
در آسمان روی نگاهت بال میگیرند
باران که میبارد تمنایت به لبهایم
در حسرت گلبوسه ای تبخال میگیرند
ما عید خود را در شب چشم تو میگیریم
گرچه گروه مؤمنان شوال میگیرند
دلواپسی ها عاقبت با شورش چشمت
از اتحاد شعرم استقلال میگیرند
۴.۶k
۰۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.