ᴾ³
ᴾ³
ᴾʳᵘⁿⁱⁿᵍ ˢᵉᵃˢᵒⁿ
ᶜᵒᵘᵖˡᵉ:ᵀᵃᵉʰʸᵘⁿᵍ ᵃⁿᵈ ᴮᵒᵒʸᵘⁿᵍ
ᴬᵘᵗʰᵒʳ:ᴾᵃʳᵏ ᴶⁱʸᵒᵒⁿ
پسر چشمانش را ریز کرد و مرموزانه گفت : هیونگ! اون برق چشمات وقتی ندیمه ی بانو جئون رو دیدی انکار نشدنیه ! بهتره برام تعریف کنی ...
جوهیوک سرش را پایین انداخت
تهیونگ آهی از سر تاسف سر داد و زمزمه کرد : نیاز به گفتن نیست خودم تا تهشو رفتم...
[فلش بک به ۴ ماه پیش]
معترضانه با صدای نسبتا بلندی گفت :اما پدر !
مرد سریعا با غضب پسرش را نگاه کرد
دستش را با حرص مشت کرده بود ، جوری که پوست دستش سرخ و سفید شد
و سخنانی که حرص در ان تنیده بود را مثل یک سیلی محکم به فرزندش هدیه کرد : توعه احمق میخوای با یک دختر رعیت ازدواج کنی !؟ شرم میکنم که بگم تو پسر منی!
جوهیوک با بغض تار و پود بسته در صدایش نجواکرد : پدر جان !
مرد که حال انگار ارامیده بود با حالتی بی حوصله گفت : سریعا از جلوی چشمام دور شو ! تو لیاقت پسر من بودن رو نداری!
پسر بغضش را قورت داد و با اقتدار گفت : مطمئن باشین روزی از این حرف ها پشیمون میشین !
ریشخندی بر صورت سوق داد و گفت : خواهیم دید !
[پایان فلش بک]
#Park_Jiyoon
#Pruning_Season
ᴾʳᵘⁿⁱⁿᵍ ˢᵉᵃˢᵒⁿ
ᶜᵒᵘᵖˡᵉ:ᵀᵃᵉʰʸᵘⁿᵍ ᵃⁿᵈ ᴮᵒᵒʸᵘⁿᵍ
ᴬᵘᵗʰᵒʳ:ᴾᵃʳᵏ ᴶⁱʸᵒᵒⁿ
پسر چشمانش را ریز کرد و مرموزانه گفت : هیونگ! اون برق چشمات وقتی ندیمه ی بانو جئون رو دیدی انکار نشدنیه ! بهتره برام تعریف کنی ...
جوهیوک سرش را پایین انداخت
تهیونگ آهی از سر تاسف سر داد و زمزمه کرد : نیاز به گفتن نیست خودم تا تهشو رفتم...
[فلش بک به ۴ ماه پیش]
معترضانه با صدای نسبتا بلندی گفت :اما پدر !
مرد سریعا با غضب پسرش را نگاه کرد
دستش را با حرص مشت کرده بود ، جوری که پوست دستش سرخ و سفید شد
و سخنانی که حرص در ان تنیده بود را مثل یک سیلی محکم به فرزندش هدیه کرد : توعه احمق میخوای با یک دختر رعیت ازدواج کنی !؟ شرم میکنم که بگم تو پسر منی!
جوهیوک با بغض تار و پود بسته در صدایش نجواکرد : پدر جان !
مرد که حال انگار ارامیده بود با حالتی بی حوصله گفت : سریعا از جلوی چشمام دور شو ! تو لیاقت پسر من بودن رو نداری!
پسر بغضش را قورت داد و با اقتدار گفت : مطمئن باشین روزی از این حرف ها پشیمون میشین !
ریشخندی بر صورت سوق داد و گفت : خواهیم دید !
[پایان فلش بک]
#Park_Jiyoon
#Pruning_Season
۲.۷k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.