مرد متاهلی تصمیم گرفت، شب را با منشی اداره اش صبح کند...
مرد متاهلی تصمیم گرفت، شب را با منشی اداره اش صبح کند...
پس با منشی به خانه اش رفتند و...
موقع برگشتن، مرد کفشاشو برد تو باغچه و حسابی، کثیف و گلیش کرد...
وقتی رسید خونه....
زنش با عصبانیت گفت:
معلوم هست، دیشب کدوم گوری بودی؟؟؟!!!!
مرد هم خیلی ریلکس گفت :
عزیزم نمیتونم بهت دروغ بگم، من دیشب با منشی اداره بودم و تا صبح هم توی خونش موندم...(shy)
زن با تعجب نگاهی به کفشای گلی مرد کرد و گفت:
عه... مزخرف، چرا دروغ میگی؟؟؟ باز با دوستات رفته بودی کوه.....!!!!
مرد: عزیزممممم....(yo)(yo)
.
.
.
.
شیطان که نظاره گر این صحنه بود، در حالیکه پک محکمی به سیگارش میزد، فریاد زد:
یا خداااااا....
این مرد از این به بعد، استاد ماس،... یعنی فقط واس ماس....
شیاطین عزیز روزتون پیشاپیش مبارک...
پس با منشی به خانه اش رفتند و...
موقع برگشتن، مرد کفشاشو برد تو باغچه و حسابی، کثیف و گلیش کرد...
وقتی رسید خونه....
زنش با عصبانیت گفت:
معلوم هست، دیشب کدوم گوری بودی؟؟؟!!!!
مرد هم خیلی ریلکس گفت :
عزیزم نمیتونم بهت دروغ بگم، من دیشب با منشی اداره بودم و تا صبح هم توی خونش موندم...(shy)
زن با تعجب نگاهی به کفشای گلی مرد کرد و گفت:
عه... مزخرف، چرا دروغ میگی؟؟؟ باز با دوستات رفته بودی کوه.....!!!!
مرد: عزیزممممم....(yo)(yo)
.
.
.
.
شیطان که نظاره گر این صحنه بود، در حالیکه پک محکمی به سیگارش میزد، فریاد زد:
یا خداااااا....
این مرد از این به بعد، استاد ماس،... یعنی فقط واس ماس....
شیاطین عزیز روزتون پیشاپیش مبارک...
۱.۲k
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.