ادامش:...
وقتی داشتم نگاش میکردم خیلی کیوت شده بود
فک کنم خل شدم اخه چرا اینقدر با خودم حرف میزنممم.
*یهو صدای دراومد که معلوم شد هانا مثله کسایی که از تیمارستان فرار کردن اومده خونهی ا/ت.
هانا: ا/ت چرا تلفنتو جواب نمیدی؟ هزار بار بهت زنگ زدم دیوث *نفس نفس
ا/ت که پشماش ریده بود گفت:
د اخه کصکش بهت کلیدو دادم و گفتم اگه کاره مهمی داشتی میتونی بیای نه که مثله روانیا بیای تو خونه من پدرصگ.
هانا: ی حالته شیطونی به ا/ت نگاه کرد و گفت:
میخوای با اون پسره چیز اسمش چی بود؟.
ا/ت: اسمش هیونجینه، کصمغز
هانا: خب همون میخواین قرار بزارید؟ هوم؟ بنال دیگههه
ا/ت: ببند دهنو
هانا: بگو دیگه
ا/ت: خب راستش.... ادامه دارد🤣
تو خماری بمونیددد.
فردا طولانی تر مینویسم شب خوش
فک کنم خل شدم اخه چرا اینقدر با خودم حرف میزنممم.
*یهو صدای دراومد که معلوم شد هانا مثله کسایی که از تیمارستان فرار کردن اومده خونهی ا/ت.
هانا: ا/ت چرا تلفنتو جواب نمیدی؟ هزار بار بهت زنگ زدم دیوث *نفس نفس
ا/ت که پشماش ریده بود گفت:
د اخه کصکش بهت کلیدو دادم و گفتم اگه کاره مهمی داشتی میتونی بیای نه که مثله روانیا بیای تو خونه من پدرصگ.
هانا: ی حالته شیطونی به ا/ت نگاه کرد و گفت:
میخوای با اون پسره چیز اسمش چی بود؟.
ا/ت: اسمش هیونجینه، کصمغز
هانا: خب همون میخواین قرار بزارید؟ هوم؟ بنال دیگههه
ا/ت: ببند دهنو
هانا: بگو دیگه
ا/ت: خب راستش.... ادامه دارد🤣
تو خماری بمونیددد.
فردا طولانی تر مینویسم شب خوش
۶.۱k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.