تک پارتی یونمین (درخواستی)
یه نکته : این فیکه و اصلا واقعی نیست!
____________________________________________________________
وقتی اون پلیسه (جیمین) و اون مافیا (یونگی)
کره جنوبی . سئول . ایستگاه مرکزی .سال 1993 . سه شنبه . 9 مارچ . ساعت 12:26 دقیقه
سوجون: قربان!
جیمین: ...*از شدت خستگی خوابش برده*
سوجون: *جیمینو تکون میده*قربان...
جیمین: *بلند میشه*.. چی شده؟*خوابالود*
سوجون: ببخشید قربان اما یه متهم جدید دارین که باید همین الان بازجویی بشه...
جیمین: یه دقیقه وایسا....*رفت صورتشو شست و برگشت* الان بگو!
سوجون : قربان متهم جدید دارین که باید الان بازجویی بشه....
جیمین: چرا الان ؟
سوجون: دستور از بالاس
جیمین:... باشه .... مشخصات متهم رو بده
سوجون: بله! ...*پرونده سفیده که دستش بود رو گذاشت رو میز*
سوجون: این پرونده متهم جدیده...
جیمین: .... ممنون
سوجون: خواهش میکنم ، من دیگه میرم*تعظیم*
جیمین: باشه... شب بخیر*لبخند*
سوجون: شب بخیر قربان! *احترام نظامی*
*
جیمین: خب خب بریم ببینم این چی میگه....*پرونده رو باز کرد و شروع به خواندنش کرد*
___________________________________________
| پرونده شماره 283 |
| |
| نام و نام خانوادگی : مین یونگی |
| سن: 31 |
| محل تولد : کره جنوبی . دگو |
| زمان تولد : 09/03/1962 |
|جنسیت : نر |
| لقب ها : شوگا / آگوست دی |
| قد : 174cm |
|نام پدر : مین ... |
| محل اقامت : ایالت کالیفرنیا ، ایالات متحد امریکا |
| |
| توضیحات : مین یونگی ، متهم درجه یک |
|مافیای خطرناک آسیا ، رئیس باند گربه زخمی |
| برای جا به جایی غیر قانونی 100 دسته اسلحه |
| ساخت امریکا بازداشت شده است. |
-----------------------------------------------------------------------
جیمین:یونگی...امکان نداره ... پس یه مافیا شده...اگه بگم نترسیدم ... دروغ گفتم.....اما مشکوک میزنه....اون که خطرناک ترین مافیا آسیاعه پس چرا...به این راحتی بازداشت شده.....نکنه نقشه ای توی ذهنشه؟*استرس*
جیمین: نمیتونستم هضم کنم . کسی که برام قلدری میکرد الان مافیا شده...
*10 دقیقه بعد*
جیمین: در اتاق رو باز کردم...روی صندلی نشسته بود ... با دستبند به میز بسته بودنش....سیگار هم دستش بود....(کاور فیک)اما موهاش خیلی.. به جذابیتش اضافه کرده بود...
جیمین: سلام!
یونگی:*سرشو بالا اورد*سلام...*به چشمای جیمین نگاه میکنه*
جیمین:....*محو چشمای یونگی میشه*
جیمین:*سرشو تکون داد* اوه... خب بریم ...
یونگی: *همچنان جیمینو نگاه میکنه*
جیمین: *نگاهشو از یونگی می دزده*
یونگی: **روی میز کمی خم میشه... بفرمایین *لبخند محو*
جیمین: *نمیدونستم از کجا باید شروع کنم.... هل کرده بودم*
یونگی: *پکی از سیگارش میگیره*
جیمین: آقای مین! لطفا باهامون همکاری کنید تا از به شما تخفیف بدن...
یونگی: حتما!...اگه بخواین میتونم جای یکی از انبار هامو توی سئول لو بدم...
جیمین: چی؟ یعنی این کارو میکنید؟*تعجب*
یونگی:بله............./فقط به خاطر تو بیب*زمزمه*
جیمین: چیزی هست که بخواین اضافه کنین؟
یونگی: الان خیلی خستم...*سیگارشو نگاه میکنه* چیزی که باعث میشه زنده بمونم هم تمام شد*سیگار رو توی جا سیگاری خاموش کرد*
جیمین:*سرفه* لطفا توی فضای*سرفه* سر بسته سیگار نکشید...*سرفه*
یونگی: حالتون خوبه ؟
جیمین: .....*مغزم داشت سوت میکشید چرا یه مافیا با یه افسر انقدر ارام بخورد میکنه ؟.....*
یونگی: یکم اب بخورین ...*لیوان کنار دستشو به جیمین داد خورد*
جیمین: ممن...*شوک بر میگرده یونگی نگاه میکنه*
یونگی: ........
جیمین: .... چیچی...*کم کم داره از هوش میره* نهه . نباید اینجوری میشد...*از هوش رفت*
یونگی:بلخره مال خودم شدی بیب*زمزمه در گوش جیمین*
ادامه دارد ...
____________________________________________________________
وقتی اون پلیسه (جیمین) و اون مافیا (یونگی)
کره جنوبی . سئول . ایستگاه مرکزی .سال 1993 . سه شنبه . 9 مارچ . ساعت 12:26 دقیقه
سوجون: قربان!
جیمین: ...*از شدت خستگی خوابش برده*
سوجون: *جیمینو تکون میده*قربان...
جیمین: *بلند میشه*.. چی شده؟*خوابالود*
سوجون: ببخشید قربان اما یه متهم جدید دارین که باید همین الان بازجویی بشه...
جیمین: یه دقیقه وایسا....*رفت صورتشو شست و برگشت* الان بگو!
سوجون : قربان متهم جدید دارین که باید الان بازجویی بشه....
جیمین: چرا الان ؟
سوجون: دستور از بالاس
جیمین:... باشه .... مشخصات متهم رو بده
سوجون: بله! ...*پرونده سفیده که دستش بود رو گذاشت رو میز*
سوجون: این پرونده متهم جدیده...
جیمین: .... ممنون
سوجون: خواهش میکنم ، من دیگه میرم*تعظیم*
جیمین: باشه... شب بخیر*لبخند*
سوجون: شب بخیر قربان! *احترام نظامی*
*
جیمین: خب خب بریم ببینم این چی میگه....*پرونده رو باز کرد و شروع به خواندنش کرد*
___________________________________________
| پرونده شماره 283 |
| |
| نام و نام خانوادگی : مین یونگی |
| سن: 31 |
| محل تولد : کره جنوبی . دگو |
| زمان تولد : 09/03/1962 |
|جنسیت : نر |
| لقب ها : شوگا / آگوست دی |
| قد : 174cm |
|نام پدر : مین ... |
| محل اقامت : ایالت کالیفرنیا ، ایالات متحد امریکا |
| |
| توضیحات : مین یونگی ، متهم درجه یک |
|مافیای خطرناک آسیا ، رئیس باند گربه زخمی |
| برای جا به جایی غیر قانونی 100 دسته اسلحه |
| ساخت امریکا بازداشت شده است. |
-----------------------------------------------------------------------
جیمین:یونگی...امکان نداره ... پس یه مافیا شده...اگه بگم نترسیدم ... دروغ گفتم.....اما مشکوک میزنه....اون که خطرناک ترین مافیا آسیاعه پس چرا...به این راحتی بازداشت شده.....نکنه نقشه ای توی ذهنشه؟*استرس*
جیمین: نمیتونستم هضم کنم . کسی که برام قلدری میکرد الان مافیا شده...
*10 دقیقه بعد*
جیمین: در اتاق رو باز کردم...روی صندلی نشسته بود ... با دستبند به میز بسته بودنش....سیگار هم دستش بود....(کاور فیک)اما موهاش خیلی.. به جذابیتش اضافه کرده بود...
جیمین: سلام!
یونگی:*سرشو بالا اورد*سلام...*به چشمای جیمین نگاه میکنه*
جیمین:....*محو چشمای یونگی میشه*
جیمین:*سرشو تکون داد* اوه... خب بریم ...
یونگی: *همچنان جیمینو نگاه میکنه*
جیمین: *نگاهشو از یونگی می دزده*
یونگی: **روی میز کمی خم میشه... بفرمایین *لبخند محو*
جیمین: *نمیدونستم از کجا باید شروع کنم.... هل کرده بودم*
یونگی: *پکی از سیگارش میگیره*
جیمین: آقای مین! لطفا باهامون همکاری کنید تا از به شما تخفیف بدن...
یونگی: حتما!...اگه بخواین میتونم جای یکی از انبار هامو توی سئول لو بدم...
جیمین: چی؟ یعنی این کارو میکنید؟*تعجب*
یونگی:بله............./فقط به خاطر تو بیب*زمزمه*
جیمین: چیزی هست که بخواین اضافه کنین؟
یونگی: الان خیلی خستم...*سیگارشو نگاه میکنه* چیزی که باعث میشه زنده بمونم هم تمام شد*سیگار رو توی جا سیگاری خاموش کرد*
جیمین:*سرفه* لطفا توی فضای*سرفه* سر بسته سیگار نکشید...*سرفه*
یونگی: حالتون خوبه ؟
جیمین: .....*مغزم داشت سوت میکشید چرا یه مافیا با یه افسر انقدر ارام بخورد میکنه ؟.....*
یونگی: یکم اب بخورین ...*لیوان کنار دستشو به جیمین داد خورد*
جیمین: ممن...*شوک بر میگرده یونگی نگاه میکنه*
یونگی: ........
جیمین: .... چیچی...*کم کم داره از هوش میره* نهه . نباید اینجوری میشد...*از هوش رفت*
یونگی:بلخره مال خودم شدی بیب*زمزمه در گوش جیمین*
ادامه دارد ...
۸.۷k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.