حلیمه خاتون افسانه نیست ....!!!
حلیمه خاتون افسانه نیست ....!!!
یکی بود یکی نبود یکی ماند، یکی نماند. مثل حلیمه که ماند و داغ چون سیاهی گلبرگ شقایق ها، نشست روی دلش.
یکی نماند مثل 4 پسر حلیمه، سیدداوود 26 ساله و سیدکاظم 18 ساله که هر دو در عملیات آزادسازی خرمشهر شهید شدند؛ سیدکریم 16 ساله که مفقودالاثر شد و پس از 11 سال چند استخوان سپید از قامت رشیدش به آغوش حلیمه برگشت؛ سیدابوالقاسم که او هم مفقودالاثر شد و پس از 13 سال با استخوان هایی درست شبیه استخوان های برادرش به خانه برگشت و سیدحمزه، شوهر حلیمه که 4 سال پس از شهادت پسرهایش شهید شد.
آن که ماند مثل پنجمین پسر حلیمه، جانباز شد و چهار برادرش را از دست داد و مادر را دید که در تاریکی اشک می ریزد تا غریبه ها نبینند مادر شهدا گریه می کند. آن که نماند باباحمزه بود که پیشانی زنش حلیمه را بوسید، اشک هایش را پاک کرد و به دل آتش زد و سوخت.یکی هست مثل حلیمه که حالااتاق کوچکش، پر از خاطرات قاب گرفته پسرها و شوهر شهیدش شده است ومی نشیند میان قاب عکس ها و برای بچه هایش لالایی می گوید.....
هدیه به ارواح پنج شهید حلیمه خاتون، صلوات
یکی بود یکی نبود یکی ماند، یکی نماند. مثل حلیمه که ماند و داغ چون سیاهی گلبرگ شقایق ها، نشست روی دلش.
یکی نماند مثل 4 پسر حلیمه، سیدداوود 26 ساله و سیدکاظم 18 ساله که هر دو در عملیات آزادسازی خرمشهر شهید شدند؛ سیدکریم 16 ساله که مفقودالاثر شد و پس از 11 سال چند استخوان سپید از قامت رشیدش به آغوش حلیمه برگشت؛ سیدابوالقاسم که او هم مفقودالاثر شد و پس از 13 سال با استخوان هایی درست شبیه استخوان های برادرش به خانه برگشت و سیدحمزه، شوهر حلیمه که 4 سال پس از شهادت پسرهایش شهید شد.
آن که ماند مثل پنجمین پسر حلیمه، جانباز شد و چهار برادرش را از دست داد و مادر را دید که در تاریکی اشک می ریزد تا غریبه ها نبینند مادر شهدا گریه می کند. آن که نماند باباحمزه بود که پیشانی زنش حلیمه را بوسید، اشک هایش را پاک کرد و به دل آتش زد و سوخت.یکی هست مثل حلیمه که حالااتاق کوچکش، پر از خاطرات قاب گرفته پسرها و شوهر شهیدش شده است ومی نشیند میان قاب عکس ها و برای بچه هایش لالایی می گوید.....
هدیه به ارواح پنج شهید حلیمه خاتون، صلوات
۹۵۳
۲۸ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.