نجوای عشق پارت ۷۵
من:پس هردو کوک:اوهوم هردو من:چرا الان داریم راجب بچه باهم حرف میزنیم کوک:تو خودت شروع کردی من:توهم گرم شدی😑 بعد چونمو گرفت بالا بعد اومد لباشو بزاره رو لبام که گوشیش زنگ خورد کوک:ای نوب سگ من این گوشیو میشگونم آخر (اونجا که گوشیش زنگ خورد جونگ کوک خیلی ترسناک نگاه کرد و به گوشیش نگاه کرد مثل اینا که عشقشونو کشتن خوناشاما بعد میخواد بره انتقام بگیره اونجوری😨 گوه خوردم نویسنده کرم داشت😨😂🤣🤣) بعد گوشیشو برداشت جواب داد کوک:بله تهیونگ:سلام کوک:بگو کارتو زود کار مهم دارم وسط کار مهمم زنگ زدی😐 من:😂 جونگ کوک نشسته بود رو تخت کوک:اوکی بیاید شب بیاید لطفا ☺😐 بعد قطع کرد من:تهیونگ بود چی میگه کوک:میگه میخواد بیاد خونمون یه چیز بگه اونم شام من:آهان کوک:فعلا که نمیان پس ما خوشمیگذرونیم😊 ادامه بعد اومد طرفم بعد پتو رو کامل کشید رو سرمون کامل دستشو گذاشت رو گردنم و افتاد روم بعد سرشو کج کرد و لباشو گذاشت رو لبام و لبامو مک میزد و میخورد و گاز میگرفت اروم گاز میگرفت منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و همراهیش کردم بدنشو زد به بدنم و لبامو تند تند و اروم میخورد و گاز میگرفت منم همینطور سیکس پکاش به شیکمم میخورد قشنگ حسشون میکردم(خواهران جونگ کوک اونقدر سیکس پک نداره همونقدریه که همیشه داره😐😂😂😂🤣) دستمو دور گردنش حلقه کرده بودم همینجوری لباهمدیگرو مک میزدیم و میخوردیم بعد جدا شد از لبام کوک:اینا خودش خیس خورده نیازی به خیس کردن نیست درسته من:اوهوم دوباره لباشو گذاشت رو لبام و لبامو گاز میگرفت آروم ولی دیوونه وار بعد نوک پاشو میمالید به کف پام قلقلکم میومد رو لباش میخندیدم اونم میخندید من:ن...ک....ن😂 بعد منم کردم و انگوشتامو رو پاش میمالیدم اونم قلقلکش میومد اونم در حالی که لبامون به هم چسبیده بود میخندیدیم من میکردم اون میکرد ولی بازم از لباهم دل نمیکندیم کوک:م...ن می.....دم ت......و ه......م می........دی😂 من:و........قت.......ی ت.......و می.......کن.......ی م.......نم می............کن......م او....م کوک:او.......م من:خف.......ه ش.....دم بعد لباشو برداشتم من:اصلا به جای چاقوم فکر کردی😐😂😂😂 کوک:عاا نه انقدر دوست دارم یادم رفت زخمه رو شیکمتو الان که لختی پس میتونم نگاش کنم من:هوم بعد زخم روی شکممو نگاه کرد کنارم خوابید و بهم چسبید بدنشو به دستم نزدیک کرد بعد دستمو گرفت من:باید فردا بریم که بخیه هامو بکشم کوک:مرتیکه کثافت نگاه کن با شیکمه عشقم چیکار کرده یه بار تیر خوردی همونجا رو هم چاقو زدن کوک:اگه اون سوکی عوضی زنده بود خودم میکشتمش من:الان مرده و ما راحتیم کوک:اوهوم بعد یوره صورتشو چسبوند رو یور صورتم لپشو چسبوند و بعد گوشه سرشو چسبوند به سرم و چشمامونو بستیم
۱۷.۰k
۲۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.