* دلنوشته های نازمین *
* دلنوشته های نازمین *
شب است و تکرار دلتنگی ....
او بیدار و من بیدار ....
او مینویسد شعر ....
من میخوانم نامش را ....
او واژه ها را به رقص وا میدارد بر روی خطوط سفید کاغذ.....
من در دل شب ستارگان چشمک زن را دنبال میکنم ....
او تکرار میکند کلامات را برای نظم در شعرش ....
من بی تاب از نبودنش, تکرار میکنم نام زیبایش را. ...
او چشمانش رقص کلاماتش را میبیند ....
و من ...
نیز رقص قطرهای اشک بر گونه هایم را میبینم ....
شب بیداری او تولد یک شعر خواهد بود ...
اما ...
شب بیداری من , خاموشی یک صدای پر از غم ....
و دیگر هیچ ....N
https://telegram.me/nazmindel
شب است و تکرار دلتنگی ....
او بیدار و من بیدار ....
او مینویسد شعر ....
من میخوانم نامش را ....
او واژه ها را به رقص وا میدارد بر روی خطوط سفید کاغذ.....
من در دل شب ستارگان چشمک زن را دنبال میکنم ....
او تکرار میکند کلامات را برای نظم در شعرش ....
من بی تاب از نبودنش, تکرار میکنم نام زیبایش را. ...
او چشمانش رقص کلاماتش را میبیند ....
و من ...
نیز رقص قطرهای اشک بر گونه هایم را میبینم ....
شب بیداری او تولد یک شعر خواهد بود ...
اما ...
شب بیداری من , خاموشی یک صدای پر از غم ....
و دیگر هیچ ....N
https://telegram.me/nazmindel
۷.۶k
۰۴ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.