رمان دنیای دروغین پارت پانزدهم
آلیس و بچه ها از پله ها پایین رفتند. در پاگرد دوم ، آلیس از مسیر پله ها خارج شد و به سمت آپارتمان مجاور رفت. آپارتمان ، چهار طبقه و دو واحدی بود. دیوارهایش رنگ آجری روشن داشتند و پنجره هایش کوتاه و مربعی شکل بودند. رو به روی آپارتمان ، محوطه کوچکی را نرده کشی کرده و باغچه کوچکی داخلش ساخته بودند. باغچه تقریبا تمامش خشک شده و چیزی جز خاک درونش باقی نمانده بود. صندوق پستی که به نرده ها جوش داده شده بود ، هیچ اسم یا علامتی روی خود نداشت. رنگش کمی پوسته پوسته شده و لولای درش زنگ زده بود. آلیس دسته کلید کوچکی را از جیب دامنش بیرون آورد و در نرده ها و در ورودی آپارتمان را باز کرد. خودش داخل شد و بچه ها طبق معمول دنبالش رفتند. داخل آپارتمان ، دقیقا رو به روی در ورودی ، راه پله ای باریک و کنار در ، سطلی بلند و سیمی قرار داشت که درونش دو چتر گذاشته بودند. برخلاف ظاهر بیرونی آپارتمان ، داخلش بسیار نو نوار تمیز به نظر می رسید. از پله ها بالا رفتند. آلیس در همان طبقه اول ایستاد و در چوبی و محکم و تیره واحد را با دسته کلیدش باز کرد. داخل خانه مبله و آماده شده بود. کاناپه ای سفید با کوسن های چهارخانه سیاه و سفید ، قالیچه پرزدار سفید ، میز شیشه ای با پایه های چوبی و آباژورهای سفید ، اثاثیه اتاق نشیمن را تشکیل می دادند. دیوارها سفید و کف خانه پارکت شده بود. گوشه اتاق ، گلدانی سفید با گیاه سانسفریای بلندی در کنار پنجره قرار داشت.
آشپزخانه در کنار اتاق نشیمن و تماما سفید بود. فقط اجاق گاز به رنگ خاکستری و دسته های سیاه رنگ کابینت ها بودند که این طلسم برفی را می شکستند. آلیس در یکی از دو اتاق را باز کرد و به کیارو گفت:«اینجا اتاق توئه.»
کیارو به داخل اتاق سرک کشید. اینکه چیزی مال خودش باشد برایش عجیب بود. در نوانخانه ، فقط «مال ما» معنا داشت . اتاق ، اثاثیه اندکی داشت و مانند باقی خانه ، ترکیب دو رنگ سیاه و سفید را به رخ می کشید. بدنه تخت سفید بود و روتختی سفیدی داشت که با نقش سیاه شاخ و برگ درختان تزئین شده بود. روی تخت ، چندین و چند بالش کوچک و بزرگ قرار داشت. دو بالش بزرگ سیاه ، دو بالش کوچکتر سفید با نقش شاخه های سیاه و دو بالش کوچک سفید با گل های درشت سیاه. روی میز پاتختی ، آباژور سفیدی بود که مانند بالش ها ، روی خود نقش گل های سیاه داشت. روی زمین قالی کوچک و آبی کمرنگ انداخته بودند. دیوارهای اتاق سفید و پرده های آویزان از قاب پنجره ها سیاه بودند.
آشپزخانه در کنار اتاق نشیمن و تماما سفید بود. فقط اجاق گاز به رنگ خاکستری و دسته های سیاه رنگ کابینت ها بودند که این طلسم برفی را می شکستند. آلیس در یکی از دو اتاق را باز کرد و به کیارو گفت:«اینجا اتاق توئه.»
کیارو به داخل اتاق سرک کشید. اینکه چیزی مال خودش باشد برایش عجیب بود. در نوانخانه ، فقط «مال ما» معنا داشت . اتاق ، اثاثیه اندکی داشت و مانند باقی خانه ، ترکیب دو رنگ سیاه و سفید را به رخ می کشید. بدنه تخت سفید بود و روتختی سفیدی داشت که با نقش سیاه شاخ و برگ درختان تزئین شده بود. روی تخت ، چندین و چند بالش کوچک و بزرگ قرار داشت. دو بالش بزرگ سیاه ، دو بالش کوچکتر سفید با نقش شاخه های سیاه و دو بالش کوچک سفید با گل های درشت سیاه. روی میز پاتختی ، آباژور سفیدی بود که مانند بالش ها ، روی خود نقش گل های سیاه داشت. روی زمین قالی کوچک و آبی کمرنگ انداخته بودند. دیوارهای اتاق سفید و پرده های آویزان از قاب پنجره ها سیاه بودند.
۵.۰k
۰۴ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.