وقتی به گوشم آمد سوز صدای باران

وقتی به گوشم آمد، سوزِ صدای باران
با جان و دل دویدم،در کوچه‌های باران

با یادِ رقصِ مویت،غرقِ نگاه شد دل
رقص شکوفه ها را، با پنجه‌های باران

در خلوتم نشستم، یک گوشه‌ با خیالت
باریدم عاشقانه، با گریه‌های باران

در خلوت خیالم، دستان تو به دستم
آغوشِ خود گشودم، در لا به لای باران

بر رویِ‌خاکِ کوچه، با دستِ دل کشیدم
طرحی شبیه یک دل، در زیر پای باران

انبوهِ خاطراتی، کز تو به سینه دارم
بـاریـد از نـگـاهم ،بـا اشک‌هایِ باران

چتر تو را گرفتم، بر روی دیده و دل
تا در امان بمانم، از ضربه‌های باران

با عشقِ تو نوشتم شعر و ترانه‌ام را
از ابـتـدایِ یـادت،،،تـا انـتـهایِ باران


#مجتبی_خوش_زبان



‌ ┅═•❃❤️❃•═┅
دیدگاه ها (۱)

بر هم زدم اين بار پريشانى خود را عاشق شدنِ از سر نادانى خود ...

من پر از حرفم اگر همصحبتے پیدا شودآشنــایے در دیــار ِغـــرب...

عمرِ مـن در طلبِ نرگـسِ مستانـه گذشتدل نشد مست ز پیمانـه و پ...

نمے پرسے دلیل گونه هاے اشڪبارم راخبر دارے به یغما برده اے دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط