فیک جونگ کوک پارت ۲۲ (معشوقه)
جونگ کوک:راز بی راز مگه قرار نبود همیشه همچیزو به من بگی!/تهیونگ:پس تو چرا به من نگفتی که دیروز دوباره با اون سویون لعنتی دعوا کردی؟!/چیییی تهیونگ از کجا از موضوع خبر دار شده؟!/جونگ کوک :من با اون کاری نداشتم اونو موقعی دیدم که نزدیک بود باهاش تصادف کنم!/تهیونگ:پس چرا بهم نگفتی! من باید از ردیاب گوشیت بفهمم که کجا رفتی !یا از کسانی که گذاشتم که مراقبت باشن بشنوم که چیکار میکنیییی!/چی اون برای من جاسوس گذاشتهههه!ردیاب هم بهم وصل کردههه!خیلی عصبانی شده بودم خواستم داد بزنم که یهو ا.ت داد زد:لطفا بس کنیددد!/ بعد درو باز کرد و از ماشین پیاده شد و گفت ببخشید تهیونگ !بعد سریع دوید داخل خونش و درو بست! درسته که من از ا.ت زیاد خوشم نمیاد ولی نمیدونم چرا وقتی ناراحت میبینمش یا وقتی که در خطر باشه قلبم به درد میاد اصلا دوست ندارم اونو اینجوری ببینم!خیلی غمگین بودم چون من باعث شدم که ا.ت ناراحت بشه اگه انقد با تهیونگ بحث نمیکردم اینجور نمیشد خواستم از ماشین پیاده شم و برم پیش ا.ت که جیمین گفت:من میرم بهتره که شما رو نبینه الان مطمئنن احساس گناه داره چون حس میکنه که اون مقصر دعوای جونگ کوک و تهیونگه./بعد از ماشین پیاده شد و رفت.با اینکه با حرفش موافق بودم ولی دوست داشتم خودم برم پیش ا.ت و آرومش کنم جیمین داشت پشت در باهاش حرف میزد که ا.ت درو باز کرد و اومد بیرون داشتن باهم حرف میزد که یهو جیمین جیمین ا.ت رو بغل کرد چشمام ار تعجب چهار تا شد این خو گفت من میرم آرومش کنم ولی این که بغلش کرده!چرا انقد حسودیم شد دلم میخواست که من به جای جیمین باشم!نه اصن من چم شدهههه چرا چرت و پرت میگممممم*-*بس کن جونگ کوک الکی با خودت خیال پردازی نکن به خودت هم چرت و پرت نگو !آره اینجور درسته من نباید به اون ا.ت ی لوس نزدیک بشم!/ولی جیمین هم ول کن نیستا محکم ا.ت رو گرفته الانه که بیچاره له بشه! انتظار داشتم الان دیگه از هم جدا بشن ولی نخیر جیمین قشنگ موهاشو بوسیدددد *-* ولی بعد ولش کرد داشت میومد که یهو بابای ا.ت از پشتش دراومد*-*فک کنم ا.ت و جیمینو دید!#-#جیمین نشست من از ماشین پیاده شدم تا اگه یه وقت اوضاع خراب شد برم واسه باباش همه چیزو توضیح بدم که یهو دیدم باباش با چشاش به من اشاره کرد بعد هم ا.ت بهم نگاه کرد!بدبخت شدممم الان باباش فک میکنه اونکه ا.ت رو بغل کرد و بوسید من بودم-_- یهو دیدم رفتن.خوبه حتما همه چیز حل شده!منم رفتم سوار ماشین شدم و راه افتادیم بعد چند مین رسیدیم سر قرار درست به موقع پیش کیم سوکجین و جلسمون شروع شد!نامجون همش میگفت که نباید به ا.ت نزدیک بشیم ولی تهیونگ همش مخالفت میکرد و میگفت ا.ت باید پیش ما بیاد!جیمین هم هرچی تهیونگ میگفت تایید میکرد طبق رای گیری که کردیم....
۳.۰k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.