خان زاده پارت ۱۹
#رها
خرید ها رو از پشت ماشین برداشتیم و رفتیم تو
& بانو
♤ جان بانو اومدم
بانو اومد پیشمون
♤ سلام پسر گلم رسیدن بخیر
& ممنون بانو جان
♤ تو خوبی دخترم
_ منم خوبم خسته نباشید
♤ زنده باشی
& میگم این دوستای من چتر شدن اینجا
♤ این چه حرفیه مهمون حبیب خداست
& اینا دیگه صاحب خونه اند
♤ واسه شام یخورده قورمه سبزی گذاشتم الان میرم زیادش میکنم
_ منم الان میام کمکتون
♤ دستت درد نکنه
وسیله ها رو گذاشتم تو اتاق و یخورده جمع و جورشون کردم و گوشی که واسم خریده بود رو گذاشتم جیبم و اومدم بیرون و رفتم تو آشپزخونه کمک بانو خانم
کارمون که تموم شد اومدم بیرون که برم تو مهمون خونه یخوره بشینم که طاها صدام کرد: هی مگه تو نرفتی اونور
_ ن داشتم کمک بانو میکردم
& خب پاشو بریم تا صداشون در نیومده
بلند شدم و پشت سرش راه افتادم از حیاط گذشتیم و رفتیم پشت ویلا که اع اینجا بازم هس که
درو باز کرد و رفتیم تو که دیدیم هرکی ی طرف ولو شده بعد این میگه صداشون در میاد
& فکر کنم اصلا بدون ما هم خوش میگذره
□ دیر فهمیدی داداش
& حالا که شب شام بهتون ندادم میفهمید
● اع سپهر ببند دهنتو شام گیرمون نمیاد طاها جان اتفاقا بدون ت اصلا خوش نمیگذره
○ رویا حالا میخوای انقدر تابلو نکن که بخاطر شام گفتی
= خب الان چیکار کنیم
● بازی کنیم
= اخی نی نی کوچلو
● عمته من سوال میکنم همه باید جواب بدن
□ اوک بپرس
● سپهر تا حالا به این فکر افتادی که بهم خیانت کنی؟
□ ن اصلا
& دروغ میگه مثل سگ اوندفعه گفتی ی داف مامانی واسه من جور کن الکی
□ داداش تووخیلی....سانسور شد
& حالا تو خلوت بهم بگو
● خب خب امیر علی کدوم بچه ها رو بیشتر از همه دوس داری
= من هیج کدومتونو دوس ندارم
● خب این یعنی اینکه هممنو دوس داره رها تو بگو
_ بپرس
● اسم اخرین دوس پسرت اگه گفتی چیه؟؟
_ من تا حالا دوس پسر نداشتم
#طاها
ی نگاه بهش کردم جدی نمیگفت فکر کنم:
♧ خداوکیلی راس میگی؟؟
_ اره نداشتم
= مگه داریم مگه میشه
_ فعلا که شده
● باریکلا بهت خب ملی تو بگو ببینم نظرت راجب
شروین زیر زیرکی به رویا نگاه میکرد که یعنی یعنی هممون میدونستیم شروین ملی رو دوس داره
● راجب شروین چیه؟
○ از چه نظر
● از همه لحاظ فنی حرفه ای والا
○ خب خیلی خوب خوش اخلاق و بله دیگه
♤ پسرم طاها
& بله بانو
♤ یکی اومده با تو کار داره
&کی؟؟
! سلام طاها
چشمام که به شایان افتاد بلند شدم و رفتم سمتش
& سلام شما اینجا چی شده؟؟
! پدرت منو فرستاد
& بابت
! اینکه اون دختری که آرسام باخته رو با خودم ببرم
خرید ها رو از پشت ماشین برداشتیم و رفتیم تو
& بانو
♤ جان بانو اومدم
بانو اومد پیشمون
♤ سلام پسر گلم رسیدن بخیر
& ممنون بانو جان
♤ تو خوبی دخترم
_ منم خوبم خسته نباشید
♤ زنده باشی
& میگم این دوستای من چتر شدن اینجا
♤ این چه حرفیه مهمون حبیب خداست
& اینا دیگه صاحب خونه اند
♤ واسه شام یخورده قورمه سبزی گذاشتم الان میرم زیادش میکنم
_ منم الان میام کمکتون
♤ دستت درد نکنه
وسیله ها رو گذاشتم تو اتاق و یخورده جمع و جورشون کردم و گوشی که واسم خریده بود رو گذاشتم جیبم و اومدم بیرون و رفتم تو آشپزخونه کمک بانو خانم
کارمون که تموم شد اومدم بیرون که برم تو مهمون خونه یخوره بشینم که طاها صدام کرد: هی مگه تو نرفتی اونور
_ ن داشتم کمک بانو میکردم
& خب پاشو بریم تا صداشون در نیومده
بلند شدم و پشت سرش راه افتادم از حیاط گذشتیم و رفتیم پشت ویلا که اع اینجا بازم هس که
درو باز کرد و رفتیم تو که دیدیم هرکی ی طرف ولو شده بعد این میگه صداشون در میاد
& فکر کنم اصلا بدون ما هم خوش میگذره
□ دیر فهمیدی داداش
& حالا که شب شام بهتون ندادم میفهمید
● اع سپهر ببند دهنتو شام گیرمون نمیاد طاها جان اتفاقا بدون ت اصلا خوش نمیگذره
○ رویا حالا میخوای انقدر تابلو نکن که بخاطر شام گفتی
= خب الان چیکار کنیم
● بازی کنیم
= اخی نی نی کوچلو
● عمته من سوال میکنم همه باید جواب بدن
□ اوک بپرس
● سپهر تا حالا به این فکر افتادی که بهم خیانت کنی؟
□ ن اصلا
& دروغ میگه مثل سگ اوندفعه گفتی ی داف مامانی واسه من جور کن الکی
□ داداش تووخیلی....سانسور شد
& حالا تو خلوت بهم بگو
● خب خب امیر علی کدوم بچه ها رو بیشتر از همه دوس داری
= من هیج کدومتونو دوس ندارم
● خب این یعنی اینکه هممنو دوس داره رها تو بگو
_ بپرس
● اسم اخرین دوس پسرت اگه گفتی چیه؟؟
_ من تا حالا دوس پسر نداشتم
#طاها
ی نگاه بهش کردم جدی نمیگفت فکر کنم:
♧ خداوکیلی راس میگی؟؟
_ اره نداشتم
= مگه داریم مگه میشه
_ فعلا که شده
● باریکلا بهت خب ملی تو بگو ببینم نظرت راجب
شروین زیر زیرکی به رویا نگاه میکرد که یعنی یعنی هممون میدونستیم شروین ملی رو دوس داره
● راجب شروین چیه؟
○ از چه نظر
● از همه لحاظ فنی حرفه ای والا
○ خب خیلی خوب خوش اخلاق و بله دیگه
♤ پسرم طاها
& بله بانو
♤ یکی اومده با تو کار داره
&کی؟؟
! سلام طاها
چشمام که به شایان افتاد بلند شدم و رفتم سمتش
& سلام شما اینجا چی شده؟؟
! پدرت منو فرستاد
& بابت
! اینکه اون دختری که آرسام باخته رو با خودم ببرم
۱۷.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.