پلیس مخفی پارت 5
لیسا به جانگ کوک گفتم میرم سرویس بهداشتی باش برو
داشتم میرفتم حالم خیلی بد بود سه تا پسر جلومو گرفتن هی خانوم خوشکله کجا با این عجله لیسا ولم کنید
یهو یکی ازونا منو به دیوار چسبوند و چون سرم خیلی درد می کرد نمی تونستم از خودم دفاع کنم سرشو اورد روی گردم و داشت کم کم خیلی نزدیک می شود که
یهو جانگ کوک امد سلطان وارد می شود 😅که یقی اون پسررو گرفت و یک مشت بهش زد و از دهانش خون امد اون پسرا همه رفتن
جنگ کوک لیسا رو بغل گرفت و گفت دیگه بسه بریم
وقتی بیرون امدند لیسا رو سوار کرد و خودشم سوار شد و راه افتادند
وقتی رسیدند به خونه که جنگ کوک لیسا رو روی تخت گذاشت و جانگ کوک هیچی براش مهم نبود رفت پیشش خوابید
نصف شبی لیسا پاشد و رفت تا چیزی بخوره که گفت جانگ کوک کجاست چون خوابم میومد ولش کردم امدم روی تخت و کمی فکر کردم چطوری فرار کنم که یهو کسی منو بغل کرد از ترس پتو رو روی سرم گذاشتم
که گفت فرار بی فرار بیب
ببخشید کم گذاشتم
داشتم میرفتم حالم خیلی بد بود سه تا پسر جلومو گرفتن هی خانوم خوشکله کجا با این عجله لیسا ولم کنید
یهو یکی ازونا منو به دیوار چسبوند و چون سرم خیلی درد می کرد نمی تونستم از خودم دفاع کنم سرشو اورد روی گردم و داشت کم کم خیلی نزدیک می شود که
یهو جانگ کوک امد سلطان وارد می شود 😅که یقی اون پسررو گرفت و یک مشت بهش زد و از دهانش خون امد اون پسرا همه رفتن
جنگ کوک لیسا رو بغل گرفت و گفت دیگه بسه بریم
وقتی بیرون امدند لیسا رو سوار کرد و خودشم سوار شد و راه افتادند
وقتی رسیدند به خونه که جنگ کوک لیسا رو روی تخت گذاشت و جانگ کوک هیچی براش مهم نبود رفت پیشش خوابید
نصف شبی لیسا پاشد و رفت تا چیزی بخوره که گفت جانگ کوک کجاست چون خوابم میومد ولش کردم امدم روی تخت و کمی فکر کردم چطوری فرار کنم که یهو کسی منو بغل کرد از ترس پتو رو روی سرم گذاشتم
که گفت فرار بی فرار بیب
ببخشید کم گذاشتم
۲۹.۹k
۱۲ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.