عشق بی انتها پارت ۵۲
#بوساگ
باهم آشتی کردیم بعد خندیدم گفتم:خوب بلدی چجوری منو خر کنیا بعد باهم خندیدیم کوک:عزیزن به این میگن طرفند من:طرفند عالیه بود براوو 👌 اما دیگه بشگون نگیریا کوک:باشه دیگه بشگونت نمیگیرم بعد گرفتیم همدیگرو بغل کردیم من:کوک من خوابم میاد یکم چشمامو مالیدم کوک:باشه بیا بریم بخوابیم منو از رو زمین بلند کرد زیر پامو با کمرمو گرفت و بلندم کرد و بردم تو اتاق رو تخت خوابوندم داشت میرفت که گفتم:کوک همینجا بمون کوک:باشه میمونم بعد اومد کنارم خوابید و منم رفتم تو بغلش و اونم منو بغل کرد و خوابم برد
#کوک
نیمه های شب بود که حس کردم بوساگ داره از تخت میره دقت کردم فهمیدم داره تو خواب راه میره رفتم دنبالش داشت میوفتاد گرفتمش اروم در گوشش گفتم:بوساگم چی میخوای با لحن آروم و خواب آلود گفت آب رفتن یه لیوان آب برداشتم چون نمی تونست خودش بخوره خودم دادم بهش و آب و خورد من:بوساگم بریم بخوابیم بلندش کردم تو بغلم بردمش و خوابوندمش رو تخت خودمم رفتم کنارش خوابیدم و پتو رو کشیدم رو خودمون و خوابیدیم صبح ساعت هفت بود چشمامو باز کردم مثل همیشه وقتی چشمامو باز میکنم اولین چیزی که جلو چشمه کیوتی و جذابیت بوساگه بلند شدم آروم رفتم بیرون دست و صورتمو شستم و صبحونه درست کردم خواستم بوساگو صدا کنم دیدم خودش بیدار شده رفتم نزدیکش من:صبح بخیر بوساگم میخواستم بیام بیدارت کنم اما خودت بیدار شدی بوساگ:صبح بخیر من:حالا برو دسشویی بعد بیا صبحونه بخوریم بوساگ:باشه رفت دست و صورتشو شست اومد بیرون من:بیا بشین صندلیو براش دادم عقب اومد نشست یکم سرشو آورد عقب و منو از بالا نگاه کرد من همینجوری که بود لبامو گذاشتم رو لباشو لباشو مک زدم بعد صندلیو کشیدم رفتم جلوش نشستم نوتلا رو مالیدم به نون توست و هم خودم خوردم هم به اون دادم بعد دیدم لبش گوشش شکلاتی شده گفتم بزار از اینم امتحان کنیم با این طعم من:بوساگ بوساگ:بله من:سرتو برگردون سرشو بردگردوند و دستمو گذاشتم رو صورتش بوساگ:کوک بعد زبونمو کشیدم رو لباش و شکلات روشو خوردم من:اوممم دیدم رو لبات شکلات هست نتونستم تحمل کنم و خواستن یکم با یه طعم دیگه استفاده کنم و لباتو لیس زدم یکم اومد جلو صورتم دستشو گذاشت زیر چونش بوساگ:بگو ببینم چه طعمی بود من:یه طعم خواص و بی تظیر که توصیف کردنش بی نقصه بوساگ:هوم همونجوری که یه دستش زیر چونش و به من نگاه میکرد یه بوس کوچولوی دیگه رو لبش زدم دو تا زدم سه تا زدم چهار تازم اومدم پنجمیو بزنم اومد دستشو انداخت دور گردنم حلقه کرد و و بدون هیچ توقفی لباشو محکم گذاشتم رو لبام و لبامو مک زد منم همون اول باهاش همراهی کردم که با برخورد زبونمون بهم از هن فاصله گرفتیم کوک:اولین باره زبونامون بهم میخوره من:آره
باهم آشتی کردیم بعد خندیدم گفتم:خوب بلدی چجوری منو خر کنیا بعد باهم خندیدیم کوک:عزیزن به این میگن طرفند من:طرفند عالیه بود براوو 👌 اما دیگه بشگون نگیریا کوک:باشه دیگه بشگونت نمیگیرم بعد گرفتیم همدیگرو بغل کردیم من:کوک من خوابم میاد یکم چشمامو مالیدم کوک:باشه بیا بریم بخوابیم منو از رو زمین بلند کرد زیر پامو با کمرمو گرفت و بلندم کرد و بردم تو اتاق رو تخت خوابوندم داشت میرفت که گفتم:کوک همینجا بمون کوک:باشه میمونم بعد اومد کنارم خوابید و منم رفتم تو بغلش و اونم منو بغل کرد و خوابم برد
#کوک
نیمه های شب بود که حس کردم بوساگ داره از تخت میره دقت کردم فهمیدم داره تو خواب راه میره رفتم دنبالش داشت میوفتاد گرفتمش اروم در گوشش گفتم:بوساگم چی میخوای با لحن آروم و خواب آلود گفت آب رفتن یه لیوان آب برداشتم چون نمی تونست خودش بخوره خودم دادم بهش و آب و خورد من:بوساگم بریم بخوابیم بلندش کردم تو بغلم بردمش و خوابوندمش رو تخت خودمم رفتم کنارش خوابیدم و پتو رو کشیدم رو خودمون و خوابیدیم صبح ساعت هفت بود چشمامو باز کردم مثل همیشه وقتی چشمامو باز میکنم اولین چیزی که جلو چشمه کیوتی و جذابیت بوساگه بلند شدم آروم رفتم بیرون دست و صورتمو شستم و صبحونه درست کردم خواستم بوساگو صدا کنم دیدم خودش بیدار شده رفتم نزدیکش من:صبح بخیر بوساگم میخواستم بیام بیدارت کنم اما خودت بیدار شدی بوساگ:صبح بخیر من:حالا برو دسشویی بعد بیا صبحونه بخوریم بوساگ:باشه رفت دست و صورتشو شست اومد بیرون من:بیا بشین صندلیو براش دادم عقب اومد نشست یکم سرشو آورد عقب و منو از بالا نگاه کرد من همینجوری که بود لبامو گذاشتم رو لباشو لباشو مک زدم بعد صندلیو کشیدم رفتم جلوش نشستم نوتلا رو مالیدم به نون توست و هم خودم خوردم هم به اون دادم بعد دیدم لبش گوشش شکلاتی شده گفتم بزار از اینم امتحان کنیم با این طعم من:بوساگ بوساگ:بله من:سرتو برگردون سرشو بردگردوند و دستمو گذاشتم رو صورتش بوساگ:کوک بعد زبونمو کشیدم رو لباش و شکلات روشو خوردم من:اوممم دیدم رو لبات شکلات هست نتونستم تحمل کنم و خواستن یکم با یه طعم دیگه استفاده کنم و لباتو لیس زدم یکم اومد جلو صورتم دستشو گذاشت زیر چونش بوساگ:بگو ببینم چه طعمی بود من:یه طعم خواص و بی تظیر که توصیف کردنش بی نقصه بوساگ:هوم همونجوری که یه دستش زیر چونش و به من نگاه میکرد یه بوس کوچولوی دیگه رو لبش زدم دو تا زدم سه تا زدم چهار تازم اومدم پنجمیو بزنم اومد دستشو انداخت دور گردنم حلقه کرد و و بدون هیچ توقفی لباشو محکم گذاشتم رو لبام و لبامو مک زد منم همون اول باهاش همراهی کردم که با برخورد زبونمون بهم از هن فاصله گرفتیم کوک:اولین باره زبونامون بهم میخوره من:آره
۱۵.۰k
۰۲ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.