ما ته تغاریا
ما ته تغاریا
بیشـتر از بقیـه یِ بچـه ها، وابسته یِ مادر و پـدرامـون میشیم...
ذره ذره پیـر شدنِ مادرا و از کار افتادنِ پدرا رو می بینیم و جـونمون آروم آروم در میـره از تنمـون....
مریض شدنشونُ میبینیم و از پا می افتیم....
بیشتـر از بقیه دردِ "یکی یکی کم شدنِ آدما از کنارِ سفره" رو می فهمیـم
بیشتر از بقیـه ترس از رفتن ها تنمـونُ می لرزونه...
ما بچـه هایِ آخـر رفیـقِ پیری ها و لرزش های مادر، پدرامونُ شاهدِ روزایِ تنهاییشـونیم...
ما ته تغـاریا
زندگـیِ عجیبـی داریم
قوی تـرین لـوس هایِ جهان و مستقل ترین وابستـه هایِ دنیاییـم....
برای ما جـدایی و واسه همیشـه رفتن، عروس و دومـاد شدن
خیلی سخت تره
چـون مدام نگـرانِ"خـونه ی بابا" بعد از خـودمونیم....
ما تـه تغاریا
خیلی زودتر از بقیـه یِ بـچه ها"پیــر" میشیم
یعنی
دیدنِ پیـری مادر، پدرا پیـرمون میکنه....
بیشـتر از بقیـه یِ بچـه ها، وابسته یِ مادر و پـدرامـون میشیم...
ذره ذره پیـر شدنِ مادرا و از کار افتادنِ پدرا رو می بینیم و جـونمون آروم آروم در میـره از تنمـون....
مریض شدنشونُ میبینیم و از پا می افتیم....
بیشتـر از بقیه دردِ "یکی یکی کم شدنِ آدما از کنارِ سفره" رو می فهمیـم
بیشتر از بقیـه ترس از رفتن ها تنمـونُ می لرزونه...
ما بچـه هایِ آخـر رفیـقِ پیری ها و لرزش های مادر، پدرامونُ شاهدِ روزایِ تنهاییشـونیم...
ما ته تغـاریا
زندگـیِ عجیبـی داریم
قوی تـرین لـوس هایِ جهان و مستقل ترین وابستـه هایِ دنیاییـم....
برای ما جـدایی و واسه همیشـه رفتن، عروس و دومـاد شدن
خیلی سخت تره
چـون مدام نگـرانِ"خـونه ی بابا" بعد از خـودمونیم....
ما تـه تغاریا
خیلی زودتر از بقیـه یِ بـچه ها"پیــر" میشیم
یعنی
دیدنِ پیـری مادر، پدرا پیـرمون میکنه....
۳.۲k
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.