چـرخ حـاد ( غـزل )

کـرد همـه را زیـر و زبـر ؛ روزگـار
دسـت نـگـهـدار دگــر ؛؛ روزگـار !

گـاه مـرادم بـدهـی ، گـاه شـوی :
شـعـبـهٔ تـجـدیـدنـظـر ..؛ روزگـار

شـرح غـمی دارم و بر گـفتنـش :
حـوصلـه داری تـو اگر ؛ روزگار ؟

قسمت ما بـوده ، چنـین بگـذرد :
بـخت تلـف و عـمر هـدر ؛ روزگار

کـوچـهٔ بـن‌بـسـت تـهِ بـیـکـسـی :
پـرت و نیـوفـتـاده گـذر ؛ روزگـار

سفرهٔ دل پهن و بخور نوش جان
هست غـذا ، خـونِ جگـر ؛ روزگار

دست‌زمین‌خورده‌گرفتیم‌و خود :
خورده زمین ، گشته دَمَر روزگار

مـصلحـتِ مـا به کـسی درز نمـود
زد سـرمان تـوپ و تَشَـر ؛ روزگار

"نیست‌‌ کسی‌یاد‌کسی" زین پیام :
قاصـد غـم ، داده خـبـر ؛ روزگـار

روی گــذرگــاهِ فــرومــایــگـی ...
هـسـت مــدام ردّ اثــر ؛ روزگـار !

کنده و خـشکانده و سوزانده شد
سَــرو گــرانـبـار هـنــر ..؛ روزگـار

" حادتر از بمب اَتـم ، دشمنی‌ست
کاشـف هردوست بشـر ؛ روزگار "

" زور و زن و زر " هدف آدمیست
با سه نشـان بـرده بـسـر ؛ روزگار

رسم کـهـن تیـره شد و نامِ نیک :
مانْد ز خـلیـج تا به خزر ؛ روزگار


#چرخ‌حاد
#یزدان‌_ماماهانی
#سـرایـش۱۰_۱_۱۴۰۱
_🎼🎸گیـــتار بـی‌تــــار🎸🎼_
دیدگاه ها (۰)

سـیزده‌ بـدر ( غـزل )

تـلخـکامی ( غـزل )

ناخـوشـی ( دلـربـاعـی )

دلـمـرده ( غـزل )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط