رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت اول
از زبون خودم
من الان ۲۱ سالمه و قراره با خواهر بزرگم به کره برم خواهر بزرگم برای کادوی تولدم دو تا بیلیت رفتن به کره جنوبی گرفت اینه چی خوشحال شدم تا گفت من:جججججییییییییغغغغ رویا:چته چرا جیغ میزنی من:دختر تو بگو کره من صدتا جیغ میزنم وایی یعنی کنسرت بی تی اسم میریم خداا رویا:آره خواهر بزرگم آرمیه و بایسش تهیونگ رویا:من تهیونگو میبنم من:منم جونگ کوک کی باید بریم رویا:فردا برو وسایلاتو جمع کن من:باشه انقدر خوش حال بودم نپرسیدم چقدر میمونیم من که برم برنمیگردم😏😁😂 رفتم تو اتاقش گفتم چقدر میمونیم رویا:هفت ماه من:عرررررر باشه رفتم درم محکم بستم داد زد گفت رویا:هی آروم ببند در لامصبو هنوز یاد نگرفت من:نههههه هیهیهیهیی😁😂 دوییدم رفتم تو اتاقم وسایلامو جمع کردم هفت تا هودی طرح بی تی اس چهار تا شلوار تنگ لی آبی و چهارتام مشکی اونم لی هشت ها لباس مشکی سفید قرمز هودی مشکی بنفش صورتی با عکسای کل اعضا مخصوصا جونگ کوک ساگم بسته نمیشد رفتم رو ساک و میپریدم روش تا بسته شه که بلخره بسته شد من:لامصب بسته شو همش چهار تا لباسه(آره اندازه یه کوه لباس برداشتی😐😂) شب خوابیدم صبح با کلی ذوق پاشدم و با رویا رفتیم به فرودگاه و به سمت سئول راه افتادیم خیلی دوست داشتم اونجا میکام آرتیست بشم و وقتی رسیدیم بعد دو روز من رفتم تو کمپانی بیگ هیت به عنوان گیریمور اعضا یعنی نامجون جین شوگا جیهوپ جیمین تهیونگ و جونگ کوک خدداااا😍 رویاپ بیکار من تو کمپانی گیریمورکه پسر همسایه بهم پیله کرد اسمش جکسون بود که دوسم داره یه بارم اومد درخواست دوستی کرد قبول نکردم خدایا چه دوره زمونی شده😐😂 کلی وقتی چندباراومد و رفت کفری شد تهدید کرد که آره من تو رو عاشق خودم میکنم گفتم من تو عاشق مگه خرم 😝😷😂 دیگه رفت یه روز پسرا اجرا داشتن و منم باید گیریمشون میکردم رفتم برای گیریم وقتی میخواستم برم من:خوب گائول تو میتونی آروم باش نفس عمیق بکش سعی کن گند نزنی خودتو کنترل کن چرت و پرت نگی بعد میزدم تو صورت خودم من:خوب میریم یه نفس عمیق کشیدم و رفتم برای میکاپ آخری جونگ کوک بود داشتم میکاپش میکردم همینجوری نگام میکرد من تو ذهنم میگفتم من:خدایا گرمه😳(واقعنم گرمه) آروم باش گائول بعد میکاپش کردم تموم شد یه جوری استرس داشتم انگار میخواستم کنکور سراسری بدم😐😂😂 بعد رفتن منم یه هوفففف کشیدم بعد اجراشونو نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد رفتم دسشویی من:بله خرمگس معرکه 😐 جکسون بود شماره منو از کودوم گوری پیدا کرده بود جکسون:به خانوم خانوما من:تو شماره منو از کجا پیدا کردی جکسون:از خواهرت گرفتم من:حتما موخ اونم کار گرفتی جکسون:من هرکاری بخوام میکنم من:ببین من یه بار بهت گفتم نه
من الان ۲۱ سالمه و قراره با خواهر بزرگم به کره برم خواهر بزرگم برای کادوی تولدم دو تا بیلیت رفتن به کره جنوبی گرفت اینه چی خوشحال شدم تا گفت من:جججججییییییییغغغغ رویا:چته چرا جیغ میزنی من:دختر تو بگو کره من صدتا جیغ میزنم وایی یعنی کنسرت بی تی اسم میریم خداا رویا:آره خواهر بزرگم آرمیه و بایسش تهیونگ رویا:من تهیونگو میبنم من:منم جونگ کوک کی باید بریم رویا:فردا برو وسایلاتو جمع کن من:باشه انقدر خوش حال بودم نپرسیدم چقدر میمونیم من که برم برنمیگردم😏😁😂 رفتم تو اتاقش گفتم چقدر میمونیم رویا:هفت ماه من:عرررررر باشه رفتم درم محکم بستم داد زد گفت رویا:هی آروم ببند در لامصبو هنوز یاد نگرفت من:نههههه هیهیهیهیی😁😂 دوییدم رفتم تو اتاقم وسایلامو جمع کردم هفت تا هودی طرح بی تی اس چهار تا شلوار تنگ لی آبی و چهارتام مشکی اونم لی هشت ها لباس مشکی سفید قرمز هودی مشکی بنفش صورتی با عکسای کل اعضا مخصوصا جونگ کوک ساگم بسته نمیشد رفتم رو ساک و میپریدم روش تا بسته شه که بلخره بسته شد من:لامصب بسته شو همش چهار تا لباسه(آره اندازه یه کوه لباس برداشتی😐😂) شب خوابیدم صبح با کلی ذوق پاشدم و با رویا رفتیم به فرودگاه و به سمت سئول راه افتادیم خیلی دوست داشتم اونجا میکام آرتیست بشم و وقتی رسیدیم بعد دو روز من رفتم تو کمپانی بیگ هیت به عنوان گیریمور اعضا یعنی نامجون جین شوگا جیهوپ جیمین تهیونگ و جونگ کوک خدداااا😍 رویاپ بیکار من تو کمپانی گیریمورکه پسر همسایه بهم پیله کرد اسمش جکسون بود که دوسم داره یه بارم اومد درخواست دوستی کرد قبول نکردم خدایا چه دوره زمونی شده😐😂 کلی وقتی چندباراومد و رفت کفری شد تهدید کرد که آره من تو رو عاشق خودم میکنم گفتم من تو عاشق مگه خرم 😝😷😂 دیگه رفت یه روز پسرا اجرا داشتن و منم باید گیریمشون میکردم رفتم برای گیریم وقتی میخواستم برم من:خوب گائول تو میتونی آروم باش نفس عمیق بکش سعی کن گند نزنی خودتو کنترل کن چرت و پرت نگی بعد میزدم تو صورت خودم من:خوب میریم یه نفس عمیق کشیدم و رفتم برای میکاپ آخری جونگ کوک بود داشتم میکاپش میکردم همینجوری نگام میکرد من تو ذهنم میگفتم من:خدایا گرمه😳(واقعنم گرمه) آروم باش گائول بعد میکاپش کردم تموم شد یه جوری استرس داشتم انگار میخواستم کنکور سراسری بدم😐😂😂 بعد رفتن منم یه هوفففف کشیدم بعد اجراشونو نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد رفتم دسشویی من:بله خرمگس معرکه 😐 جکسون بود شماره منو از کودوم گوری پیدا کرده بود جکسون:به خانوم خانوما من:تو شماره منو از کجا پیدا کردی جکسون:از خواهرت گرفتم من:حتما موخ اونم کار گرفتی جکسون:من هرکاری بخوام میکنم من:ببین من یه بار بهت گفتم نه
۱۳.۴k
۱۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.