Part (10)
Part (10)
+ پس الان میخوای چکار کنی ؟
_ فردا میرم ی سیم کارت میخرم و با بچه ها ی نقشه میکشیم و حسابشون رو میزاریم کف دستشون
+ باشه خوبه
فردا صبح
_ بچه ها سر و کله اون قدرا پیدا شده
= چییی ؟ اما چطور
÷ چجوری پیدات کردن هیونگ
_ منم نمیدونم دیشب فلیکس رفته بود بیرون هوا بخوره گرفتنش و درباره ی من ازش سوال میکردن
/ خیلی بد شد که
= خب من ی نقشه دارم (لبخند مرموزانه)
+ چیی ؟ سریع تر بگو
= خب ......
+ بیا میخوام ببینمت
◇ باشه به اینجا بیا
+ بیا اینم شماره هیونجین
◇ کارت خوب بود
با شماره تماس میگیره
◇ خیلی وقته ازت خبری نیست به آدرسی که میفرستم بیا
_ لازم نیست خودم اینجام
◇ اووو از کی تا حالا ما روو دنبال میکنی ؟
_ من شما رو دنبال نکردم من دوست پسرم رو دنبال کردم
+ چطوری عشقم ؟
◇ چی فلیکس دوست پسر توعه
_ آره
◇ پس این همش برنامه ریزی بود
_ شاید
با گفتن شاید بقیه از راه رسیدن و همه ی اونا رو با خاک یکسان کردن طوری که دیگه اونا دور و ور هیچ کدومشون پیدا نشد
چند سال بعد
همه داشتن به خوبی و خوشی با دوست پسرشون زندگی میکردن
_ بیبی جونم خیلی وقته لبات رو نخوردم
+ پس بیا بخور
_ الان تو راست میگی ؟
+ آره معلومه
بعد هم شروع کردن
بعد از اتمام کارشون
+ هیونم فکرش روو میکردی من و تو انقدر باهم خوب بشیم
_ من آره اما تو نه
+ درسته و اینکه متاسفم باید از همون اول باهات خوب می بودم
_ اشکال نداره بیبی جونم اما خوشحالم که الان باهم خوبیم
و بعد شروع کردن به کارای 🙈🙈
(دیگه با ذهن کثیف خودتون)
و شب ی پارتی گرفتن و تمام اعضا رو دعوت کردن و کلی خوش گذروندن .
( پایان 😍🙃)
+ پس الان میخوای چکار کنی ؟
_ فردا میرم ی سیم کارت میخرم و با بچه ها ی نقشه میکشیم و حسابشون رو میزاریم کف دستشون
+ باشه خوبه
فردا صبح
_ بچه ها سر و کله اون قدرا پیدا شده
= چییی ؟ اما چطور
÷ چجوری پیدات کردن هیونگ
_ منم نمیدونم دیشب فلیکس رفته بود بیرون هوا بخوره گرفتنش و درباره ی من ازش سوال میکردن
/ خیلی بد شد که
= خب من ی نقشه دارم (لبخند مرموزانه)
+ چیی ؟ سریع تر بگو
= خب ......
+ بیا میخوام ببینمت
◇ باشه به اینجا بیا
+ بیا اینم شماره هیونجین
◇ کارت خوب بود
با شماره تماس میگیره
◇ خیلی وقته ازت خبری نیست به آدرسی که میفرستم بیا
_ لازم نیست خودم اینجام
◇ اووو از کی تا حالا ما روو دنبال میکنی ؟
_ من شما رو دنبال نکردم من دوست پسرم رو دنبال کردم
+ چطوری عشقم ؟
◇ چی فلیکس دوست پسر توعه
_ آره
◇ پس این همش برنامه ریزی بود
_ شاید
با گفتن شاید بقیه از راه رسیدن و همه ی اونا رو با خاک یکسان کردن طوری که دیگه اونا دور و ور هیچ کدومشون پیدا نشد
چند سال بعد
همه داشتن به خوبی و خوشی با دوست پسرشون زندگی میکردن
_ بیبی جونم خیلی وقته لبات رو نخوردم
+ پس بیا بخور
_ الان تو راست میگی ؟
+ آره معلومه
بعد هم شروع کردن
بعد از اتمام کارشون
+ هیونم فکرش روو میکردی من و تو انقدر باهم خوب بشیم
_ من آره اما تو نه
+ درسته و اینکه متاسفم باید از همون اول باهات خوب می بودم
_ اشکال نداره بیبی جونم اما خوشحالم که الان باهم خوبیم
و بعد شروع کردن به کارای 🙈🙈
(دیگه با ذهن کثیف خودتون)
و شب ی پارتی گرفتن و تمام اعضا رو دعوت کردن و کلی خوش گذروندن .
( پایان 😍🙃)
۲.۷k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.