عاشقانه
غیرِ تـو از هیچ کسی جان نگرفتم
بعد از تو شدم هیچ، که جریان نگرفتم
آن بیخبـری کز تـو بـرایم خبـر آورد
دل را به کجا بُرد؟ کـه سامان نگرفتم
صدبغض فرو بُردمو صد اشک نشاندم
امـا بـه خـدا، ذرّه ی بـاران نگرفتـم
ابـری شدم و سر بـه بیابانِ هـلاکت
بُـردم کـه چـرا بعـدِ تـو پایان نگرفتم
هی نالـهی بی حد زدم از دردِ فراقت
از دستِ رقیبان به خدا نان نگرفتم
آتش زده بر جان و دلم رفتنت انگار
بعد از سفرِ سختِ تو آسان نگرفتم
آنچیز که ازچشمِ سیاهِ تو دل آموخت
از خال و خطِ اُسوه ی شیطان نگرفتم
من ماندموقلبیکه بهدامِتو اسیر است
بیخـود لقـبِ دختـرِ حیـران نگرفتـم
بعد از تو شدم هیچ، که جریان نگرفتم
آن بیخبـری کز تـو بـرایم خبـر آورد
دل را به کجا بُرد؟ کـه سامان نگرفتم
صدبغض فرو بُردمو صد اشک نشاندم
امـا بـه خـدا، ذرّه ی بـاران نگرفتـم
ابـری شدم و سر بـه بیابانِ هـلاکت
بُـردم کـه چـرا بعـدِ تـو پایان نگرفتم
هی نالـهی بی حد زدم از دردِ فراقت
از دستِ رقیبان به خدا نان نگرفتم
آتش زده بر جان و دلم رفتنت انگار
بعد از سفرِ سختِ تو آسان نگرفتم
آنچیز که ازچشمِ سیاهِ تو دل آموخت
از خال و خطِ اُسوه ی شیطان نگرفتم
من ماندموقلبیکه بهدامِتو اسیر است
بیخـود لقـبِ دختـرِ حیـران نگرفتـم
۵.۸k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱