💦رمان آب و اتش🔥 ★پارت پنجم ★
💦رمان آب و اتش🔥 ★پارت پنجم ★
فوکوزاوا: حالا شرت چیه ؟! T^T
اتسوشی با گربه ها رابطه خوبی داره 😐🥂 میز ارتش وسط بعد ازش پنج. کیلومتر دور میشه با سرعت ببریشT^T
اتسوشی : چیییی؟ 😱 اینطوری ک از نفس میوفتم 😣
الیس و موری : قبول 😈
موری : چویا سان
چویا : بله؟ 😐
موری : برو غذای گربه بگیر و لای دستت قایم کن😈
فوکو : هرگونه استفاده از غذا تقلب 😑
همه : چه گوش تیزی 😐🔥
فوکو : اتسوشی 🧐
آتسوشی بله؟
ادامه در پارت بعدی......
نویسنده: خودم 😐
کپی هم ممنوع کپی کنید میزنمتون 😐
فوکوزاوا: حالا شرت چیه ؟! T^T
اتسوشی با گربه ها رابطه خوبی داره 😐🥂 میز ارتش وسط بعد ازش پنج. کیلومتر دور میشه با سرعت ببریشT^T
اتسوشی : چیییی؟ 😱 اینطوری ک از نفس میوفتم 😣
الیس و موری : قبول 😈
موری : چویا سان
چویا : بله؟ 😐
موری : برو غذای گربه بگیر و لای دستت قایم کن😈
فوکو : هرگونه استفاده از غذا تقلب 😑
همه : چه گوش تیزی 😐🔥
فوکو : اتسوشی 🧐
آتسوشی بله؟
ادامه در پارت بعدی......
نویسنده: خودم 😐
کپی هم ممنوع کپی کنید میزنمتون 😐
۸.۷k
۱۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.