من آن رندم که هرشب توبه از می کردم... اما صبح بشکستم.....
من آن رندم که هرشب توبه از می کردم... اما صبح بشکستم......... چنان از جام می، می نوش جان کردم....... که هرشب آسمان دور سرم گردید و من از پای ننشستم ...... من امشب سرخوش از دیدارم و مستم ..... .ز هر پیمانه از رنج زمان رستم ..... نمیدانم، نمیدانم که آیا در جهان هستم........ بگیر ای مهربان دستم...
۱.۶k
۰۸ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.