با که توان سفر کرد؟
با که توان سفر کرد؟
که دیگر سفر ی نیست
با که توان سخن گفت؟
که دیگر سخنی نیست
واینک هم انتظار
با که توان کشیدن؟
با تو که شاید شبی از
وحشتی مردد
که اخر این شب تار
همچو سحر سپید است؟
با تو نه این محال است
چونکه دگر سفر نیست
چونکه دگر سخن نیست
چونکه دگر انتظار
واژه صبح شدن نیست .
ا.ه
که دیگر سفر ی نیست
با که توان سخن گفت؟
که دیگر سخنی نیست
واینک هم انتظار
با که توان کشیدن؟
با تو که شاید شبی از
وحشتی مردد
که اخر این شب تار
همچو سحر سپید است؟
با تو نه این محال است
چونکه دگر سفر نیست
چونکه دگر سخن نیست
چونکه دگر انتظار
واژه صبح شدن نیست .
ا.ه
۱.۱k
۱۹ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.