نجوای عشق پارت ۵۷
تو رو خدا بیا بشین کوک:مگه من بچم (تو بشینی رو این یعنی دو سالت بیشتر نیست بشین😐😲😂) من:جون من بشین😂 کوک:جونتو قسم نخور بعدم من جا نمیشم من:یجوری میگی جا نمیشم انگار ۱۰۰ کیلو بشین زر نزن بیا کوک:توله سگ من:بشین کوک:خیله خوب من:سر من داد نزن کوک:میاما😐 من:بشین کوک:باشه 😒 رفت نشست جا شد من:هان جا شدی 😐 کوک:اگه تونستی حولم بده 😏 من:میتونم آستینامو زدم بالا و حول میدادم زورم نمیرسید داشتم حول میدادم یهو افتادم زمین و افتادم زیر تاب یه نگاه کردم دیدم پاهاشو رو زمین محکم گرفته یواشی اینه گربه رفتم زیر پاش دور و برو نگاه کرد دیدم نیستم بعد از زیر تاب خودمو کشیدم اومدم لایه پاش من:دیگه منو اسگل میکنه کوک:چرا خوابیدی رو زمین من:پاهاتو چسبوند رو زمین کوک:😝 بیا بیرون یهو اومدی بیرون فکر کردم جنه😐😂 من:کثافت بعد خواستم از زیرش بیام بیرون با پاش دور کمرمو گرفت من:آیی ول کن کوک:ول نکنم چی میشه من:الان چرا گرفتیم کوک:نمیخوام فرار کنی با زور از زیر پاش اومدم بیرون و در رفتم اونم دویید دنبالم منم از درخت رفتم بالا اینه گربه نشستم رو شاخه ای که سفت بود من:اگه تونستی بیا بالا بیایم خودمو پرت میکنم از پشت پایین 😐 کوک:نایکا چجوری رفتی اون بالا من:ببخشید من از دیوار بالا میرفتم برا آموزش 😏 کوک:عزیزم بیا پایین نمیخوام بلایی سرت بیاد من:کاریم نداری کوک:نه نداره فقط بیا پایین ببین اگه بیوفتی نابود میشم بیا بیا😈😂 من:نه نمیام کوک:بیا دیگه من:خیله خوب میام بعد جونگ کوک دستشو باز کرد و من از بالا پریدم و منو گرفت کوک:گربه کی بودی تو من:تو 😋 کوک:عشقه منی بعد پیشونیشو چسبوند رو پیشونیم کوک:عاشقتم من:منم عاشقتم کوک:زندگیم(میخوایم یکم ماه عشقیش کنیم😐😂😂🤣) نسیم خنک میومد و مثل این فیلم شوکوفه(همتون دیدید شوکوفه میاد زیر درخت عرررر😍😍عاشق همچین صحنه هایم) بعد گذاشتم رو زمین و لباشو چسبوند رو لبام و لبامو مک میزد منم همراهیش میکردم بعد جدا شدیم من:بریم کوک:بریم بعد فاصله گرفتیم جونگ کوکم دستمو گرفت و باهم رفتیم همینجوری میگشتیم و خریدامونو کردیم تا شب همینجوری میرفتیم و میومدیم و رفتیم خونه
فردای عروسی تهیونگ و رزی
من و رزی زودتر رفتیم آرایشگاه من برای شب آماده شدم یه پیرنه مشکی پوشیدم با پوتین ساق بلند تویه آرایشگاه رزی بعد آرایشمم کردم و رژلبی که جونگ کوک داده بودم زدم موهامم مرتب کردم بعد رفتم پیش رزی خیلی خوشگل شده بود من:واییی چقدر خوشگل شدی خواهرم رزی:توهم خوشگل شدی من:نه تو امشب فرق میکنی تهیونگ میمیره رزی:نایکا استرس دارم من:عزیزم طبیعیه شب عروسی اینجوریه رزی:آره من:یه نفس عمیق بکش رزی:باشه یه نفس عمیق کشید که صدام کردن من:بله اون ارایشگر گفت
فردای عروسی تهیونگ و رزی
من و رزی زودتر رفتیم آرایشگاه من برای شب آماده شدم یه پیرنه مشکی پوشیدم با پوتین ساق بلند تویه آرایشگاه رزی بعد آرایشمم کردم و رژلبی که جونگ کوک داده بودم زدم موهامم مرتب کردم بعد رفتم پیش رزی خیلی خوشگل شده بود من:واییی چقدر خوشگل شدی خواهرم رزی:توهم خوشگل شدی من:نه تو امشب فرق میکنی تهیونگ میمیره رزی:نایکا استرس دارم من:عزیزم طبیعیه شب عروسی اینجوریه رزی:آره من:یه نفس عمیق بکش رزی:باشه یه نفس عمیق کشید که صدام کردن من:بله اون ارایشگر گفت
۱۱.۵k
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.