مدتیه حسی نیست حرفی برای زدن هم ندارم.نفس کشیدن حرفهایم ا
مدتیه حسی نیست حرفی برای زدن هم ندارم.نفس کشیدن حرفهایم انگار تمرین می خواد برای ارتباط.
همان حس کودکی را دارم.که کلمات را اینگونه می گفت.
.
ددا ...دااااا
ااااااااااااااااا
.
مسخ در بی توته ی تکرار.
و تنها حسی که خسته نمی شود زمن دیدن رد پای یه غریبه است .توهم نو بودن را در من زنده می کند
.
ددا....داااااا
.
و اینگونه روزگار از من عبور خواهد کرد
همان حس کودکی را دارم.که کلمات را اینگونه می گفت.
.
ددا ...دااااا
ااااااااااااااااا
.
مسخ در بی توته ی تکرار.
و تنها حسی که خسته نمی شود زمن دیدن رد پای یه غریبه است .توهم نو بودن را در من زنده می کند
.
ددا....داااااا
.
و اینگونه روزگار از من عبور خواهد کرد
۳۴۴
۱۱ بهمن ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.