عاشقانه
دلم تنگ است اما از دل من بی خبر هستی
که روی شیشه جای گریه ی باران نخواهد ماند
دلم سردست و از سوز خزانم بی خبر هستی
که بی تو نازنین،، خورشید هم تابان نخواهد ماند
نمیدانی هنوز ای مانده رد خوبی ات در شعر
به جز گرد و غبار غم در این ایوان نخواهد ماند
برای آخرین بار از تو می خواهم،، بمان پیشم
که حرف مانده بر لبهای تو پنهان نخواهد ماند
فراموشت نخواهم کرد هرگز، تا هزاران سال
نباشی خنده ای بر چهره ی گلدان نخواهد ماند
که روی شیشه جای گریه ی باران نخواهد ماند
دلم سردست و از سوز خزانم بی خبر هستی
که بی تو نازنین،، خورشید هم تابان نخواهد ماند
نمیدانی هنوز ای مانده رد خوبی ات در شعر
به جز گرد و غبار غم در این ایوان نخواهد ماند
برای آخرین بار از تو می خواهم،، بمان پیشم
که حرف مانده بر لبهای تو پنهان نخواهد ماند
فراموشت نخواهم کرد هرگز، تا هزاران سال
نباشی خنده ای بر چهره ی گلدان نخواهد ماند
۱۰۸.۵k
۲۴ خرداد ۱۴۰۱