اهای متنفـرم!!!
اهای متنفـرم!!!
*از اون پدر معتادی که دخترش رو به صاحب خونه اش میفروشه تا بتونه پول موادمخدرشو جور کنه!
*از عشق های ساعتی، از عشق هایی که زیر خط کمربند خلاصه میشه!
*از اون مردایی که وقتی یه دختر گل فروش میخواد بهش گل بفروشه پس اش میزنن ولی اگه بخواد تن بفروشه واسش صف میبندن!
*از اون آدمایی که فاصله ی هر عشق با عشقه بعدی شون یه نخ سیگاره!
*از کسی که همه رو هرزه میدونه اما خودشو خدا...
*از اون دخترایی که قیمت شون رو مدل ماشین پسره تعیین میشه
*از اون دخترایی که مثل آشغال زیر پای پسرای هرزه له میشن و بازم دوستشون دارن!
*از دختری که بخاطر یه پسر آشغال تن میفروشه...
*از پسری که وقتی با زنشه بجای توجه به زنش به دختر جلویی میگه جووووووووووووون...
*از اون دخترایی که میرن تو چهار دیواری غریبه ها و زن بیرون میان!
*از اون مردایی که به بهونه ی شلوغی واگن ها تو مترو، و بهونه ی ترمز کردن خودش رو میماله به زنها!
*از اون مردی که وقتی میبینه زنی منتظره تاکسیه، ازش میره جلو پاش ترمز میکنه و قیمت میپرسه!
*از اون مردایی که شیطنت خاص زنانگی رو فاحشگی میدونن!
*از اون نگاه گرسنه ی راننده تاکسی که وقتی زنی رو ساعت 10 شب از محل کارش سوار میکنه، هیچوقت از آینه ی عقب چشم بر نمیداره!
*از کسی که تا آدم یکم بشون رو میدی سوار آدم میشن...
*از همه متنفرم...
*از کسایی ک وقتی میری چت روم درد اینکه حوصلت سر رفته حوصلتو سر میبرن...
*از پسری که تا میگی سلام میگه شماره بده..
*از اون مردایی که همه رو فاحشه میدونن جز خواهر و مادر خودشون!
*از اون دخترایی که واسه خود شیرینی و اینکه دوستشون بهشون حسودی کنن، جلوی همه میرن میچسبن به دوست پسرشون!
*از پسری که تو خیابون میاد دست میزنه به دختر مردم...
*از اون دوست پسر، دوست دخترایی که آدامس شون رو با هم عوض میکنن به نشانه ی عشق قلابی شون!
*از اون دخترایی که تا یه پسر خوشگل میبینن، راه میوفتن دنبالش و واسش هر کاری میکنن!
*از پسری که همه خوشیاشو کرده بعد یه دختر آفتاب مهتاب ندبده میخاد واسه زندگیش!از پسری که تا بش یکم رو میدی دیگ خودشو نمیشناسه...
*از اون دخترایی که جرات ندارن وقتی پسری بهشون میگه بیا خونه مون یا همه چی تموم، بهش بگن برو بمیر، حیوونی مثل تو زیاده
*از دختری که نفهمه یا خودشو میزنه نفهمی...
*از اون زنایی که وقتی تو آغوش شوهرشونن، چشماشونو میبندن تا رویای دیگری رو به یاد بیارن!*
از اون آدمای احمق! همون احمق هایی که روی کاغذ مینویسن دستهای تو، بعدش روش دست میکشن، ولی نمیدونن که طرف مقابل درست همون موقع با دست های دیگری گرمه!
*از دختری که تا باباش بش میگه بالا چشت ابرو با بقالی سر کوچه رفیق میشه تا دوتا عزیزم بش بگه آخرش...
*از اون پدر معتادی که دخترش رو به صاحب خونه اش میفروشه تا بتونه پول موادمخدرشو جور کنه!
*از عشق های ساعتی، از عشق هایی که زیر خط کمربند خلاصه میشه!
*از اون مردایی که وقتی یه دختر گل فروش میخواد بهش گل بفروشه پس اش میزنن ولی اگه بخواد تن بفروشه واسش صف میبندن!
*از اون آدمایی که فاصله ی هر عشق با عشقه بعدی شون یه نخ سیگاره!
*از کسی که همه رو هرزه میدونه اما خودشو خدا...
*از اون دخترایی که قیمت شون رو مدل ماشین پسره تعیین میشه
*از اون دخترایی که مثل آشغال زیر پای پسرای هرزه له میشن و بازم دوستشون دارن!
*از دختری که بخاطر یه پسر آشغال تن میفروشه...
*از پسری که وقتی با زنشه بجای توجه به زنش به دختر جلویی میگه جووووووووووووون...
*از اون دخترایی که میرن تو چهار دیواری غریبه ها و زن بیرون میان!
*از اون مردایی که به بهونه ی شلوغی واگن ها تو مترو، و بهونه ی ترمز کردن خودش رو میماله به زنها!
*از اون مردی که وقتی میبینه زنی منتظره تاکسیه، ازش میره جلو پاش ترمز میکنه و قیمت میپرسه!
*از اون مردایی که شیطنت خاص زنانگی رو فاحشگی میدونن!
*از اون نگاه گرسنه ی راننده تاکسی که وقتی زنی رو ساعت 10 شب از محل کارش سوار میکنه، هیچوقت از آینه ی عقب چشم بر نمیداره!
*از کسی که تا آدم یکم بشون رو میدی سوار آدم میشن...
*از همه متنفرم...
*از کسایی ک وقتی میری چت روم درد اینکه حوصلت سر رفته حوصلتو سر میبرن...
*از پسری که تا میگی سلام میگه شماره بده..
*از اون مردایی که همه رو فاحشه میدونن جز خواهر و مادر خودشون!
*از اون دخترایی که واسه خود شیرینی و اینکه دوستشون بهشون حسودی کنن، جلوی همه میرن میچسبن به دوست پسرشون!
*از پسری که تو خیابون میاد دست میزنه به دختر مردم...
*از اون دوست پسر، دوست دخترایی که آدامس شون رو با هم عوض میکنن به نشانه ی عشق قلابی شون!
*از اون دخترایی که تا یه پسر خوشگل میبینن، راه میوفتن دنبالش و واسش هر کاری میکنن!
*از پسری که همه خوشیاشو کرده بعد یه دختر آفتاب مهتاب ندبده میخاد واسه زندگیش!از پسری که تا بش یکم رو میدی دیگ خودشو نمیشناسه...
*از اون دخترایی که جرات ندارن وقتی پسری بهشون میگه بیا خونه مون یا همه چی تموم، بهش بگن برو بمیر، حیوونی مثل تو زیاده
*از دختری که نفهمه یا خودشو میزنه نفهمی...
*از اون زنایی که وقتی تو آغوش شوهرشونن، چشماشونو میبندن تا رویای دیگری رو به یاد بیارن!*
از اون آدمای احمق! همون احمق هایی که روی کاغذ مینویسن دستهای تو، بعدش روش دست میکشن، ولی نمیدونن که طرف مقابل درست همون موقع با دست های دیگری گرمه!
*از دختری که تا باباش بش میگه بالا چشت ابرو با بقالی سر کوچه رفیق میشه تا دوتا عزیزم بش بگه آخرش...
۱۲.۴k
۰۷ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.