دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم
دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم
شیشه قلبم آنقدر نازک شده که با کوچکترین تلنگری می شکند
می خواهم فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم
که عمق دردم را در فریاد منعکس کنم
فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام
دلم به درد می آید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم
کاش می شد سرنوشت را با آن روزها شیرینم عجین کرد
بغض کهنه ای گلویم را می آزارد
ای کاش باز هم کسی اشکهایم را نبیند....
شیشه قلبم آنقدر نازک شده که با کوچکترین تلنگری می شکند
می خواهم فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم
که عمق دردم را در فریاد منعکس کنم
فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام
دلم به درد می آید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم
کاش می شد سرنوشت را با آن روزها شیرینم عجین کرد
بغض کهنه ای گلویم را می آزارد
ای کاش باز هم کسی اشکهایم را نبیند....
۳.۳k
۳۱ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.