part 4
part 4
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
سارا
سر صف صبحگاهی بودیم که میخاستن اسامی رو اعلام کنن. خوشبختانه من و تینا تو یه کلاس افتادیم. ولی با آویسا. اون دختره ی پیک می چندش.
ساعت ۱۲ و نیم
اومدم جلو در مدرسه که یه ماشین جلوم ترمز کرد. شیشه رو داد پایین. یه پسر بود و نمیشناختمش.
سارا: برو اونور مزاحم نشو
پسره: شماره بده برم خوشگله
سارا: گفتم مزاحم نشو
پسره: بیا دیگه ناز نکن
اومدم دوباره بگم که یکی دستمو با فشار کشید.سعید بود و من و برد تو ماشین.
سعید: از این به بعد داخل حیاط مدرسه صبر میکنی تا خودم بیام دنبالت.(عصبانی)
سارا: چشم
سعید رسوندم خونه و هر روز به همین منوال می گذشت
ممنون از حمایت های گرمتون🤗
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
سارا
سر صف صبحگاهی بودیم که میخاستن اسامی رو اعلام کنن. خوشبختانه من و تینا تو یه کلاس افتادیم. ولی با آویسا. اون دختره ی پیک می چندش.
ساعت ۱۲ و نیم
اومدم جلو در مدرسه که یه ماشین جلوم ترمز کرد. شیشه رو داد پایین. یه پسر بود و نمیشناختمش.
سارا: برو اونور مزاحم نشو
پسره: شماره بده برم خوشگله
سارا: گفتم مزاحم نشو
پسره: بیا دیگه ناز نکن
اومدم دوباره بگم که یکی دستمو با فشار کشید.سعید بود و من و برد تو ماشین.
سعید: از این به بعد داخل حیاط مدرسه صبر میکنی تا خودم بیام دنبالت.(عصبانی)
سارا: چشم
سعید رسوندم خونه و هر روز به همین منوال می گذشت
ممنون از حمایت های گرمتون🤗
۵۵۰
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.