عاشقانه
با سکوتت میگریزی، تا "شبم" آخـر شود
میگریـزی از "نگاهم" تا "دلـم" پرپر شود
مینشینم در "کنـارِ" قـرصِ مــاهِ "پنجـره"
تا سرابِ بغضِ هر شبْ چشمهٔ ساغر شود
میزَنَد "بد مستیِ" غـم در "هوای" بسترم
آتشین اشکی! جنونی تا که چشمم تر شود
ای دریغـا از من و تو! خانهات "آبـاد" بـاد
خانهیِ سرسبزِ جانم خاک و خاکستر شود
"تیـرِ" غـم از چلّهی گـرمِ نگاهم جَسته تـا
بر خطوطِ "چهرهیِ" زردِ "قلم" دفتر شود
"دفتر" بیمهریات، را دستِ باران دادهام
تا شبی بـاران ببارد، داغِ "دل" کمتر شود
میگریـزی از "نگاهم" تا "دلـم" پرپر شود
مینشینم در "کنـارِ" قـرصِ مــاهِ "پنجـره"
تا سرابِ بغضِ هر شبْ چشمهٔ ساغر شود
میزَنَد "بد مستیِ" غـم در "هوای" بسترم
آتشین اشکی! جنونی تا که چشمم تر شود
ای دریغـا از من و تو! خانهات "آبـاد" بـاد
خانهیِ سرسبزِ جانم خاک و خاکستر شود
"تیـرِ" غـم از چلّهی گـرمِ نگاهم جَسته تـا
بر خطوطِ "چهرهیِ" زردِ "قلم" دفتر شود
"دفتر" بیمهریات، را دستِ باران دادهام
تا شبی بـاران ببارد، داغِ "دل" کمتر شود
۷.۰k
۰۲ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.