عشق سخت
پارت ۳۱
ا/ت ویو
میز پر شده بود و دیگه جا نداشت
کوک: خب بخور
ا/ت: ولی باید جواب سوالمو بدی
کوک: خب معلومه پول دادم رزروش کردم
ا/ت: اوهوم ولی چقدره
کوک: تو چیکار به پولش داری غذاتو بخور
مشغول خوردن شدم
کوک هیچی نمیخورد و زل زده بود به من
ا/ت: چرا نمیخوری همینجور فقط منو نگاه میکنی
کوک: اخه وقتی غذا میخوری خیلی کیوت میشی
ذوق کردم
ا/ت: واقعا *ذوق
کوک: آره
ا/ت: ولی غذاتو بخور دیگه
کوک: باشه
هر دوتامون مشغول خوردن شدیم و یخورده حرف زدیم
بعد اینکه غذامون رو خوردیم رفتیم
کوک: ا/ت دوست داری بیای خونه من
ا/ت: دیره نمیخواد
کوک: طوری نیست بیا
رفتیم خونه کوک
یخورده موندم میخواستم برم که کوک نذاشت
کوک: امشب اینجا بمون
ا/ت: چی میگی واسه خودت من باید برم
کوک: اخه من فردا نباید برم سر کار اینجا بمون میشینیم فیلم میبینیم
ا/ت: باشه ولی چون اصرار کردی موندم
نشستیم با کوک یخورده فیلم دیدیم
ا/ت: خب کوک من خوابم میاد کجا باید بخوابم
کوک: تو اتاق من
ا/ت: خب تو کجا میخوابی
کوک: پیش تو
ا/ت: چی *داد
دستم رو گرفت و بلندم کرد
کوک: بیا بریم بخوابیم
رفتیم تو اتاقش
میخواستیم بخوابیم
ا/ت: ولی بلایی سرم نیاری
کوک: دختره منحرف این فکر ها رو با خودت نکن من کاریت نمیکنم بگیر بخواب
گرفتم تو بغلش و خوابید منم کم کم خواب رفتم
روز بعد
بیدار شدم
کوک هنوز خواب بود
آروم از تو بغلش اومدم بیرون ورفتم پایین تا یه چیزی درست کنم صبحانه بخوریم
مشغول درست کردن بودن که دیدم یکی از پشت بغلم کرد
کوک: چی درست میکنی
ا/ت: صبحونه
کوک: میخوای کمکت کنم
ا/ت: نه دیگه تمومه
کوک: خب بیا کمکت کنم بچینی صیحانه ها رو
رفتیم با هم صبحانه ها رو رو میز چینیدیم و مشغول خوردن شدیم
بعد اینکه صبحانه رو خوردیم
ظرف ها رو جمع کردیم
ا/ت: کوک من ظرف ها رو میشورم
کوک: منم کمکت میکنم
مشغول شستن ظرف ها بودیم
ا/ت: میدونی خودم و تو رو میبینم یاد چی میفتم
کوک: چی
ا/ت: تازه زن و شوهرا واقعا شبیه اوناییم
کوک: خب زنم شو هر روزمون اینجوری باشه
ا/ت: چی؟
کوک: زنم شو
ا/ت: کوک چرت و پرت نگو
مشغول شستن ظرف ها شدم و هیچی نگفتم
چرا اینقدر یهویی میگه اینجور چیزا رو قلبم میاد تو دهنم
ظرف ها رو شستیم یخورده نشستیم و بعدش هم کوک منو رسوند خونه و رفت
رفتم لباسام رو عوض کردم و نشستم رو مبل یهو با صدای داد یکی برگشتم
یونا: ا/تتتت *داد
ا/ت: چیه.....
ادامه توی پارت بعد...
________________________________________________________
ا/ت ویو
میز پر شده بود و دیگه جا نداشت
کوک: خب بخور
ا/ت: ولی باید جواب سوالمو بدی
کوک: خب معلومه پول دادم رزروش کردم
ا/ت: اوهوم ولی چقدره
کوک: تو چیکار به پولش داری غذاتو بخور
مشغول خوردن شدم
کوک هیچی نمیخورد و زل زده بود به من
ا/ت: چرا نمیخوری همینجور فقط منو نگاه میکنی
کوک: اخه وقتی غذا میخوری خیلی کیوت میشی
ذوق کردم
ا/ت: واقعا *ذوق
کوک: آره
ا/ت: ولی غذاتو بخور دیگه
کوک: باشه
هر دوتامون مشغول خوردن شدیم و یخورده حرف زدیم
بعد اینکه غذامون رو خوردیم رفتیم
کوک: ا/ت دوست داری بیای خونه من
ا/ت: دیره نمیخواد
کوک: طوری نیست بیا
رفتیم خونه کوک
یخورده موندم میخواستم برم که کوک نذاشت
کوک: امشب اینجا بمون
ا/ت: چی میگی واسه خودت من باید برم
کوک: اخه من فردا نباید برم سر کار اینجا بمون میشینیم فیلم میبینیم
ا/ت: باشه ولی چون اصرار کردی موندم
نشستیم با کوک یخورده فیلم دیدیم
ا/ت: خب کوک من خوابم میاد کجا باید بخوابم
کوک: تو اتاق من
ا/ت: خب تو کجا میخوابی
کوک: پیش تو
ا/ت: چی *داد
دستم رو گرفت و بلندم کرد
کوک: بیا بریم بخوابیم
رفتیم تو اتاقش
میخواستیم بخوابیم
ا/ت: ولی بلایی سرم نیاری
کوک: دختره منحرف این فکر ها رو با خودت نکن من کاریت نمیکنم بگیر بخواب
گرفتم تو بغلش و خوابید منم کم کم خواب رفتم
روز بعد
بیدار شدم
کوک هنوز خواب بود
آروم از تو بغلش اومدم بیرون ورفتم پایین تا یه چیزی درست کنم صبحانه بخوریم
مشغول درست کردن بودن که دیدم یکی از پشت بغلم کرد
کوک: چی درست میکنی
ا/ت: صبحونه
کوک: میخوای کمکت کنم
ا/ت: نه دیگه تمومه
کوک: خب بیا کمکت کنم بچینی صیحانه ها رو
رفتیم با هم صبحانه ها رو رو میز چینیدیم و مشغول خوردن شدیم
بعد اینکه صبحانه رو خوردیم
ظرف ها رو جمع کردیم
ا/ت: کوک من ظرف ها رو میشورم
کوک: منم کمکت میکنم
مشغول شستن ظرف ها بودیم
ا/ت: میدونی خودم و تو رو میبینم یاد چی میفتم
کوک: چی
ا/ت: تازه زن و شوهرا واقعا شبیه اوناییم
کوک: خب زنم شو هر روزمون اینجوری باشه
ا/ت: چی؟
کوک: زنم شو
ا/ت: کوک چرت و پرت نگو
مشغول شستن ظرف ها شدم و هیچی نگفتم
چرا اینقدر یهویی میگه اینجور چیزا رو قلبم میاد تو دهنم
ظرف ها رو شستیم یخورده نشستیم و بعدش هم کوک منو رسوند خونه و رفت
رفتم لباسام رو عوض کردم و نشستم رو مبل یهو با صدای داد یکی برگشتم
یونا: ا/تتتت *داد
ا/ت: چیه.....
ادامه توی پارت بعد...
________________________________________________________
۲۳.۰k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.