یه روز که خیلی غمگین بود
یه روز که خیلی غمگین بود
میگفت تاحالا رفتی بالای پل هوایی؟
دیدی ماشینارو چه سریع رد میشن؟
یه روز خودمو پرت میکنم رو یکی از همین ماشینا
باهاش میرم هرجا که رفت
که گم بشم یه جای خیلی دور
دور از هر چیزی که میشناسم
دور از هر کسی که منو میشناسه
دور از تموم خاطره ها
قلبمو
مغزمو ،میذارم روی همون پل هوایی
و گم میشم تو یه دنیای خیلی دور
که نتونم هیچوقت خودمو پیدا کنم...
گفت؛
میدونی خیلی خسته ام
کاش میتونستم دور شم از خودم،
از این دنیای سراسر غم
چشام بارون شده همش
یه ابر بزرگ تو گلومه همیشه
به قول اون یارو دیوونهه
کاش میشد تو این داستان پیوند اعضا و اینا
چشامو بدم دوتا بال بخرم،
پرواز کنم...
دور شم از این شهر کبود خاکستری...
یه نگا کرد بهم گفت؛
میگم،سیگار داری؟
یه روز که خیلی غمگین بود
میگفت تاحالا رفتی بالای پل هوایی؟
دیدی ماشینارو چه سریع رد میشن؟
یه روز خودمو پرت میکنم رو یکی از همین ماشینا
باهاش میرم هرجا که رفت
که گم بشم یه جای خیلی دور
دور از هر چیزی که میشناسم
دور از هر کسی که منو میشناسه
دور از تموم خاطره ها
قلبمو
مغزمو ،میذارم روی همون پل هوایی
و گم میشم تو یه دنیای خیلی دور
که نتونم هیچوقت خودمو پیدا کنم...
گفت؛
میدونی خیلی خسته ام
کاش میتونستم دور شم از خودم،
از این دنیای سراسر غم
چشام بارون شده همش
یه ابر بزرگ تو گلومه همیشه
به قول اون یارو دیوونهه
کاش میشد تو این داستان پیوند اعضا و اینا
چشامو بدم دوتا بال بخرم،
پرواز کنم...
دور شم از این شهر کبود خاکستری...
یه نگا کرد بهم گفت؛
میگم،سیگار داری؟
۴۲.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۰