•┈┈┈••✦ ♡ ✦••┈┈┈•
•┈┈┈••✦ ♡ ✦••┈┈┈•
حرفی ندارم اما قبل از اینکه این رو بخونین لطفا توجه کنین
عناصر اصلی شامل : خاک ، آتیش ، باد ، آب ، یخ هستن
و اما عناصر فرعی شمال : نگه داشتن زمان ، نامرئی شدن ، تلپورت ... یا هر قدرت دیگه ای فرعیه ولی آب و خاک و آتیش و یخ و باد اصلین
کوک : هوپی لطفا
هوپی : با باد میزنم منجمدت میکنما 😤😠
کوک : والا تو بری خودتم میمیری تو مهمترین جادو رو داری اگه باد نباشه عناصر به خوبی پیش نمیرن تو جزو عناصر اصلی هستی منم همینطور تهیونگ هم همینطور نامجون هم همینطور دخترا هم همینطور جین هم همینطور اگه هرکدوم نباشیم به خطر میوفتیم
هوپی : باشه ولی خب چجوری بریم ما فقط داریم تماشا میکنیم
کوک : خب کدوم گوری بریم ؟ آدم باید بدونه کدوم قبرستونی بره دیگه همینجوری نمیشه
لیسا : خب تو چه قدرتی داری کوک؟
کوک : آب و تلپورت
؟؟؟ : من میدونم اون کجاس
جیسو : ها کی... میا؟
جین : میا؟ تورو مگه من از تیم ننداخته بودم بیرون؟
میا : بعدا سرم جیغ و داد کن الان باید برین سریع هیونا رو نجات بدید...
؟؟؟ : بی حرکت
میا : آنا! نه اونا مخوان جی هیونا رو نجات بدن
آنا کم کم تفنگشو پایین آورد
آنا : جی هیونا توی اون اتاقه برین بدویید !
هرماینی : کوک
کوک : دارمتون zum wegpunkt teleportieren
همگی تلپورت شدن توی اون جایی که الکس و جیهیونا بودن
الکس : خب هیونا دیگه آخرشه
هیونا : ولم کن
الکس با جادوش هیونا رو تو هوا نگه داشته بود
کوک : بسه !
آنا : بی حرکت !
الکس : چی؟ شماها چجوری ؟
کوک : بیست بار عبری حرف نزن صد بار عبری حرف نزن الان مترجم همراهم نیست!
الکس : 😼خواهیم دید
الکس با جادوش زد تفنگ آنا رو انداخت
آنا : خاک بر سرت !
الکس : ( قهقهه )
و بعد همه رو تو هوا نگه داشت
کوک : ا الکس م میدونی چ چی مخالف این... جادوی توعه؟
الکس : نه چیه ؟ قدرت آب تو به هیچ دردی نمیخوره !
کوک : Wellen!
الکس : ای وای
از توی دیوار چند تا موج اومد و باعث شد همه آزاد شن اما اون موج قدرت زیادی میبرد
آنا : Einfrieren!
موجها یخ زده شدن
تهیونگ : Feuer ( تلفظش همون فایر خودمونه )
الکس به خاطر بالا و پایین رفتن دمای زیاد بیهوش شد
جیسو : جیهیونا حالت خوبه؟
هیونا : آره من خوبم
کوک : ( سرفه ی شدید )
تهیونگ : تو چرا سرفه میکنی؟
کوک : به خاطر بالا رفتن دماعه
ته : خب این طبیعیه؟
کوک : نه خیلی نه (سرفه)
ته : کوک میتونی منو ببینی؟
کوک : نه آه (بیهوش شد )
همه : ای وای چیشد؟
۲۰ دقیقه بعد
کوک : اینجا کجاست ؟ (آروم )
تهیونگ بغلش کرد : کوکی خوبی؟
کوک : آره فقط یه سردرد کوچولو دارم که ۲ دقیقه بعد خوب میشه
ته : خداروشکر
کوک : جادوتو خاموش کردی؟
ته : آره تو هم قدرتتو خاموش کردی
کوک : آره بدون اون که تو اصن نمیتونستی بهم نزدیک شی
•┈┈┈••✦ ♡ ✦••┈┈┈•
حرفی ندارم اما قبل از اینکه این رو بخونین لطفا توجه کنین
عناصر اصلی شامل : خاک ، آتیش ، باد ، آب ، یخ هستن
و اما عناصر فرعی شمال : نگه داشتن زمان ، نامرئی شدن ، تلپورت ... یا هر قدرت دیگه ای فرعیه ولی آب و خاک و آتیش و یخ و باد اصلین
کوک : هوپی لطفا
هوپی : با باد میزنم منجمدت میکنما 😤😠
کوک : والا تو بری خودتم میمیری تو مهمترین جادو رو داری اگه باد نباشه عناصر به خوبی پیش نمیرن تو جزو عناصر اصلی هستی منم همینطور تهیونگ هم همینطور نامجون هم همینطور دخترا هم همینطور جین هم همینطور اگه هرکدوم نباشیم به خطر میوفتیم
هوپی : باشه ولی خب چجوری بریم ما فقط داریم تماشا میکنیم
کوک : خب کدوم گوری بریم ؟ آدم باید بدونه کدوم قبرستونی بره دیگه همینجوری نمیشه
لیسا : خب تو چه قدرتی داری کوک؟
کوک : آب و تلپورت
؟؟؟ : من میدونم اون کجاس
جیسو : ها کی... میا؟
جین : میا؟ تورو مگه من از تیم ننداخته بودم بیرون؟
میا : بعدا سرم جیغ و داد کن الان باید برین سریع هیونا رو نجات بدید...
؟؟؟ : بی حرکت
میا : آنا! نه اونا مخوان جی هیونا رو نجات بدن
آنا کم کم تفنگشو پایین آورد
آنا : جی هیونا توی اون اتاقه برین بدویید !
هرماینی : کوک
کوک : دارمتون zum wegpunkt teleportieren
همگی تلپورت شدن توی اون جایی که الکس و جیهیونا بودن
الکس : خب هیونا دیگه آخرشه
هیونا : ولم کن
الکس با جادوش هیونا رو تو هوا نگه داشته بود
کوک : بسه !
آنا : بی حرکت !
الکس : چی؟ شماها چجوری ؟
کوک : بیست بار عبری حرف نزن صد بار عبری حرف نزن الان مترجم همراهم نیست!
الکس : 😼خواهیم دید
الکس با جادوش زد تفنگ آنا رو انداخت
آنا : خاک بر سرت !
الکس : ( قهقهه )
و بعد همه رو تو هوا نگه داشت
کوک : ا الکس م میدونی چ چی مخالف این... جادوی توعه؟
الکس : نه چیه ؟ قدرت آب تو به هیچ دردی نمیخوره !
کوک : Wellen!
الکس : ای وای
از توی دیوار چند تا موج اومد و باعث شد همه آزاد شن اما اون موج قدرت زیادی میبرد
آنا : Einfrieren!
موجها یخ زده شدن
تهیونگ : Feuer ( تلفظش همون فایر خودمونه )
الکس به خاطر بالا و پایین رفتن دمای زیاد بیهوش شد
جیسو : جیهیونا حالت خوبه؟
هیونا : آره من خوبم
کوک : ( سرفه ی شدید )
تهیونگ : تو چرا سرفه میکنی؟
کوک : به خاطر بالا رفتن دماعه
ته : خب این طبیعیه؟
کوک : نه خیلی نه (سرفه)
ته : کوک میتونی منو ببینی؟
کوک : نه آه (بیهوش شد )
همه : ای وای چیشد؟
۲۰ دقیقه بعد
کوک : اینجا کجاست ؟ (آروم )
تهیونگ بغلش کرد : کوکی خوبی؟
کوک : آره فقط یه سردرد کوچولو دارم که ۲ دقیقه بعد خوب میشه
ته : خداروشکر
کوک : جادوتو خاموش کردی؟
ته : آره تو هم قدرتتو خاموش کردی
کوک : آره بدون اون که تو اصن نمیتونستی بهم نزدیک شی
•┈┈┈••✦ ♡ ✦••┈┈┈•
۳۸۵
۰۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.