نجوای عشق پارت ۶۱
از زبون خودم
کوک:خوشحالم که خوبی و الان پیشمی من:بخاطر تو بود اگه نمیگرفتیم من الان کوک:هیششش هیچی نگو از مردن حرف نزن نزاشت بگم کوک:تو حق اینکه بخوای ترکم کنیو نداری اگه بخوای ترکم کنی من شبش پیشتم بعد بهش لبخند زدم اونم دستشو رو صورتم میکشید کوک:عشقم نمیدونی چقدر ترسیدم گفتم الان از دستت میدم من:ولی تو نجاتم دادی و سریع اومدی گرفتیم کوک:معلومه که میگیرمت پای جون عزیز ترین کسم در میونه اگه کاری نکنم چیکار کنم من:عشقم کوک:یه قول بدی من:چی کوک:که هیچ وقت ترکم نکنی و تنها نزاری قول بده بعد انگوشتشو آورد بالا منم انگوشتشو گرفتم من:قول میدم کوک:عالیه من:اوهوم کوک:نفسم بعد دوباره گرفت بغلم کرد سرشو تو گردنم برد و میبوسید تا بالا رو لپمم و بعد دستشو گذاشت رو صورتم و لبامو بوسید لبامو مک میزد و میخورد کوک:خیلی دوست دارم من:منم دوست دارم کوک:عاشقتم اینو خودتم میدونی من:میدونم کوک:بدجور روانیتم بعد دوباره لبامو بوسید و بعد جدا شد بعد دکتر اومد و جونگ کوک برگشت و نشست کنارم رو تخت دکتر:خوب خانوم نایکا شما هیچ مشکلی ندارید و سرمتونم تموم شده مرخصید و میتونید برید من:ممنون بعد دکتر رفت کوک:باهم بریم اداره پلیس من:بریم بعد دکتر سرمو در آورد و رفتیم اداره پلیس تهیونگ اومد کوک:تهیونگ چی شد تهیونگ:حرف نمیزنن کوک:گوه خوردن حرف نمیزنن نایکا تو اینجا باش ببینم حرف حسابشون چیه من:خیله خوب رفت
از زبون جونگ کوک
رفتم اتاق من:تو همونی بودی که دوست دختر منو پرت کردی پایین درسته گفت از قصد من:که از قصد نبود تو گوه اضافی خوردی گفت معدب باش من:معدب باشم😂😂😡😠 بعد گرفتم یدونه با مشت زدنم تو صورتش من:این بخاطر این زدم که دیگه پررو بازی در نیار یدونه دیگه زدم من:این یکیم زدم که سعی داشتی دوست دختر منو بکشی بعد سرمو کج کردم گفتش اون دوست دخترت در خطره تو که نمیدونی من:درست حرف بزن ببینم چی میگی گفت چند نفر دنبال دوست دخترتن میخوان بکشنش من:بسه گفت میخوان بدزدنش با داد گفتم من:بسه بعد گرفتمش مرد رو به کتک من:یه بار دیگه راجب زندگی من گوه اضافی بخوری یا زر بزنی زندت نمیزارم گفت فقط یه کار میتونی بکنی براش اینکه ازش جدا شی من:خفه شوووووو مگر اینکه تو خواب ببینی من ازش جدا شم هر اتفاقی بیوفتم من باهاشم نمیزارم امثال تو بیاد اونو ازم بگیره بعد ولش کردم که دیدم نایکا داره نگام میکنه و صدامونو گوش میده بعد منم نگاش کردم که خندید یه دفع اون مرده گفت چه دوست دختر خوشگلی داری میدیش به من من:چه گوهی خوردی الان گفت گفتم میدیش من:بدمش بعد یدونه دیگم زدم تو صورتش و حولش دادم رو زمین من:بچه قرطی اینو بدون من هیچ وقت چیزی که مال من رو با هیشکس نمیدم فهممممیییددددیییییی بعدم در موردش درست صبحت کن
کوک:خوشحالم که خوبی و الان پیشمی من:بخاطر تو بود اگه نمیگرفتیم من الان کوک:هیششش هیچی نگو از مردن حرف نزن نزاشت بگم کوک:تو حق اینکه بخوای ترکم کنیو نداری اگه بخوای ترکم کنی من شبش پیشتم بعد بهش لبخند زدم اونم دستشو رو صورتم میکشید کوک:عشقم نمیدونی چقدر ترسیدم گفتم الان از دستت میدم من:ولی تو نجاتم دادی و سریع اومدی گرفتیم کوک:معلومه که میگیرمت پای جون عزیز ترین کسم در میونه اگه کاری نکنم چیکار کنم من:عشقم کوک:یه قول بدی من:چی کوک:که هیچ وقت ترکم نکنی و تنها نزاری قول بده بعد انگوشتشو آورد بالا منم انگوشتشو گرفتم من:قول میدم کوک:عالیه من:اوهوم کوک:نفسم بعد دوباره گرفت بغلم کرد سرشو تو گردنم برد و میبوسید تا بالا رو لپمم و بعد دستشو گذاشت رو صورتم و لبامو بوسید لبامو مک میزد و میخورد کوک:خیلی دوست دارم من:منم دوست دارم کوک:عاشقتم اینو خودتم میدونی من:میدونم کوک:بدجور روانیتم بعد دوباره لبامو بوسید و بعد جدا شد بعد دکتر اومد و جونگ کوک برگشت و نشست کنارم رو تخت دکتر:خوب خانوم نایکا شما هیچ مشکلی ندارید و سرمتونم تموم شده مرخصید و میتونید برید من:ممنون بعد دکتر رفت کوک:باهم بریم اداره پلیس من:بریم بعد دکتر سرمو در آورد و رفتیم اداره پلیس تهیونگ اومد کوک:تهیونگ چی شد تهیونگ:حرف نمیزنن کوک:گوه خوردن حرف نمیزنن نایکا تو اینجا باش ببینم حرف حسابشون چیه من:خیله خوب رفت
از زبون جونگ کوک
رفتم اتاق من:تو همونی بودی که دوست دختر منو پرت کردی پایین درسته گفت از قصد من:که از قصد نبود تو گوه اضافی خوردی گفت معدب باش من:معدب باشم😂😂😡😠 بعد گرفتم یدونه با مشت زدنم تو صورتش من:این بخاطر این زدم که دیگه پررو بازی در نیار یدونه دیگه زدم من:این یکیم زدم که سعی داشتی دوست دختر منو بکشی بعد سرمو کج کردم گفتش اون دوست دخترت در خطره تو که نمیدونی من:درست حرف بزن ببینم چی میگی گفت چند نفر دنبال دوست دخترتن میخوان بکشنش من:بسه گفت میخوان بدزدنش با داد گفتم من:بسه بعد گرفتمش مرد رو به کتک من:یه بار دیگه راجب زندگی من گوه اضافی بخوری یا زر بزنی زندت نمیزارم گفت فقط یه کار میتونی بکنی براش اینکه ازش جدا شی من:خفه شوووووو مگر اینکه تو خواب ببینی من ازش جدا شم هر اتفاقی بیوفتم من باهاشم نمیزارم امثال تو بیاد اونو ازم بگیره بعد ولش کردم که دیدم نایکا داره نگام میکنه و صدامونو گوش میده بعد منم نگاش کردم که خندید یه دفع اون مرده گفت چه دوست دختر خوشگلی داری میدیش به من من:چه گوهی خوردی الان گفت گفتم میدیش من:بدمش بعد یدونه دیگم زدم تو صورتش و حولش دادم رو زمین من:بچه قرطی اینو بدون من هیچ وقت چیزی که مال من رو با هیشکس نمیدم فهممممیییددددیییییی بعدم در موردش درست صبحت کن
۱۲.۹k
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.