اولین نگاه سناریو چویا
فلش بک*از وقتی دیدمش،عاشقش شدم...
ا.ت ...بهش اعتراف بکنم؟ممکنه ناراحت بشه...
خوب ...*پایان فلش بک
ا.ت یک وختر۱۸ساله با چهره ی وصف ناپذیر بود.
هر کسی که نگاهش میکرد عاشقش میشد.بزرگترین مشکلش این بود که نمیتونست احساساتشو به زبون بیاره به غیر از این بدون شک،هیچ نقصی نداشت.
اولین بار چویا کنار یک گیم نت پیداش کرده بود.
بله درسته شرط بندی و باخته بود و ناامید شده بود.
با پدرش شرط بسته بود که اگه باخت،با یکی از مسئولین که با پدرش همکار بودن ازدواج کنه
هوا خیلی سرد بود و ا.ت بدلیل رد کردن درخواست اون مرد۶۷ساله از خونه بیرون انداخته شده بود
چویا اونجا دیدش.
موهبت آ.ت مجموعه ی تمام موهبت های جهان بود(شامل قدرت دازای هم میشه)
چویا اونجا برای اولین بارزبونش بند اومده بود.
بردش مافیا و بهش جا داد.
آ.ت هم داشت کم کم به اعضا مافیا عادت میکرد .
چویا میخواست به ا.ت اعتراف کنه ولی هر دفعه یا اعضا مزاحم میشدن یا خودش خجالت میکشید.
یک روز هیچ کس تو مافیا نبود....چویا دست ا.ت گرفت و بردش به بار همیشگی.اونجا بلند شد
چشماشو بست (مست نبوده)و گفت:شراب کوچولو!من عاشقت شدم!
تا پارت دیگه سایوناراااا
ا.ت ...بهش اعتراف بکنم؟ممکنه ناراحت بشه...
خوب ...*پایان فلش بک
ا.ت یک وختر۱۸ساله با چهره ی وصف ناپذیر بود.
هر کسی که نگاهش میکرد عاشقش میشد.بزرگترین مشکلش این بود که نمیتونست احساساتشو به زبون بیاره به غیر از این بدون شک،هیچ نقصی نداشت.
اولین بار چویا کنار یک گیم نت پیداش کرده بود.
بله درسته شرط بندی و باخته بود و ناامید شده بود.
با پدرش شرط بسته بود که اگه باخت،با یکی از مسئولین که با پدرش همکار بودن ازدواج کنه
هوا خیلی سرد بود و ا.ت بدلیل رد کردن درخواست اون مرد۶۷ساله از خونه بیرون انداخته شده بود
چویا اونجا دیدش.
موهبت آ.ت مجموعه ی تمام موهبت های جهان بود(شامل قدرت دازای هم میشه)
چویا اونجا برای اولین بارزبونش بند اومده بود.
بردش مافیا و بهش جا داد.
آ.ت هم داشت کم کم به اعضا مافیا عادت میکرد .
چویا میخواست به ا.ت اعتراف کنه ولی هر دفعه یا اعضا مزاحم میشدن یا خودش خجالت میکشید.
یک روز هیچ کس تو مافیا نبود....چویا دست ا.ت گرفت و بردش به بار همیشگی.اونجا بلند شد
چشماشو بست (مست نبوده)و گفت:شراب کوچولو!من عاشقت شدم!
تا پارت دیگه سایوناراااا
۲.۱k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.