قدیما
#قدیما
یادش بخیر قدیما که بی کلاس بودیم بیشتر دور هم بودیم و چقدر خوش میگذشت
و هر چقدر با کلاس تر میشیم از همدیگه دورتر میشیم.
قدیما که بی کلاس بودیم و موبایل و تلفن نبود و واسه رفت و آمد وسیله شخصی نبود ، همیشه خونه ها تمیز بود و آماده پذیرایی از مهمونا و وقتی کلون در خونه در هر زمانی به صدا در میومد، خوشحال میشدیم؛
چون مهمون میومد و به سادگی مهمونی برگزار میشد.
آخه چون بی کلاس بودیم آشپزخونه ها (open) نبود و گاز های فردار و ماکروفر نبود و از فست فود خبری نبود ، ولی همیشه بوی خوش غذا ادمو مست میکرد و هر چند تا مهمون هم که میومد، همون غذای موجود رو دور هم میخوردیم و خیلی هم خوش میگذشت.
تازه چون بی کلاس بودیم میز ناهارخوری و مبل هم نداشتیم و روی زمین و چهارزانو کنار هم می نشستیم و می گفتیم و می خندیدیم و با دل خوش زندگی می کردیم!
امروز که فکر می کنم چقدر بی کلاسی زیبا بود
آخه از وقتی که با کلاس شدیم و آشپزخونه ها (open) شدن و میز ناهار خوری و مبل داریم و تازه واسه رفت و آمد همگی ماشین داریم و هم تو خونه تلفن داریم و هم آخرین مدل تلفن همراهو داریم و خلاصه کلی کلاسهای دیگه؛ مثل بخار پز و انواع زود پز و…
ولی دیگه آمد وشد نداریم!
تازه هر از چند گاهی هم که دور هم جمع میشیم ، کلاً درگیر کلاسیم و از صفا و صمیمیت و دل و از همه مهمتر سادگی خبری نیست
این کلاس ما آدما رو اینقدر از هم دور کرده و اینقدر اسیر کلاسیم که خیلی وقتا خودمونم فراموش می کنیم
کاش کلاس توی مهربون بودن و
عشق ورزیدن و با دل زندگی کردن، بود.
یادش بخیر قدیما که بی کلاس بودیم بیشتر دور هم بودیم و چقدر خوش میگذشت
و هر چقدر با کلاس تر میشیم از همدیگه دورتر میشیم.
قدیما که بی کلاس بودیم و موبایل و تلفن نبود و واسه رفت و آمد وسیله شخصی نبود ، همیشه خونه ها تمیز بود و آماده پذیرایی از مهمونا و وقتی کلون در خونه در هر زمانی به صدا در میومد، خوشحال میشدیم؛
چون مهمون میومد و به سادگی مهمونی برگزار میشد.
آخه چون بی کلاس بودیم آشپزخونه ها (open) نبود و گاز های فردار و ماکروفر نبود و از فست فود خبری نبود ، ولی همیشه بوی خوش غذا ادمو مست میکرد و هر چند تا مهمون هم که میومد، همون غذای موجود رو دور هم میخوردیم و خیلی هم خوش میگذشت.
تازه چون بی کلاس بودیم میز ناهارخوری و مبل هم نداشتیم و روی زمین و چهارزانو کنار هم می نشستیم و می گفتیم و می خندیدیم و با دل خوش زندگی می کردیم!
امروز که فکر می کنم چقدر بی کلاسی زیبا بود
آخه از وقتی که با کلاس شدیم و آشپزخونه ها (open) شدن و میز ناهار خوری و مبل داریم و تازه واسه رفت و آمد همگی ماشین داریم و هم تو خونه تلفن داریم و هم آخرین مدل تلفن همراهو داریم و خلاصه کلی کلاسهای دیگه؛ مثل بخار پز و انواع زود پز و…
ولی دیگه آمد وشد نداریم!
تازه هر از چند گاهی هم که دور هم جمع میشیم ، کلاً درگیر کلاسیم و از صفا و صمیمیت و دل و از همه مهمتر سادگی خبری نیست
این کلاس ما آدما رو اینقدر از هم دور کرده و اینقدر اسیر کلاسیم که خیلی وقتا خودمونم فراموش می کنیم
کاش کلاس توی مهربون بودن و
عشق ورزیدن و با دل زندگی کردن، بود.
۴.۲k
۲۵ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.