عاشقانه
پیش ِ چشمان ِ تو از دستت چه آسان می روم
خسته ام اما ز دنیایت ، شتابان می روم
آنچه را از حسرتش ، اینگونه گریان می روم
سرپناهی نیست ، سقفی نیست ، اما پا کِشان
سوی فردایم که شد از غصه ویران می روم
در نحیف ِ شانه هایم ، تاب ِ گیسوی ترانیست
چون بی چتر ِ تو ، در زیر باران می روم
مُرد در من عشقمان یکباره ، از آن می روم
دست ِ تو هرگز نشد ، بر زخم ِ قلبم التیام
تا کنم پیدا برای غصّه درمان ، می روم
بر سر ِ ویرانه ی جانسوز ِ صدها آرزو
بهر ِ شادی تا بگیرم ، ختم ِ قرآن می روم
گرچه شهر ِ قلب ِ من ، خاموش و سرد و بی نواست
خسته ام اما ز دنیایت ، شتابان می روم
آنچه را از حسرتش ، اینگونه گریان می روم
سرپناهی نیست ، سقفی نیست ، اما پا کِشان
سوی فردایم که شد از غصه ویران می روم
در نحیف ِ شانه هایم ، تاب ِ گیسوی ترانیست
چون بی چتر ِ تو ، در زیر باران می روم
مُرد در من عشقمان یکباره ، از آن می روم
دست ِ تو هرگز نشد ، بر زخم ِ قلبم التیام
تا کنم پیدا برای غصّه درمان ، می روم
بر سر ِ ویرانه ی جانسوز ِ صدها آرزو
بهر ِ شادی تا بگیرم ، ختم ِ قرآن می روم
گرچه شهر ِ قلب ِ من ، خاموش و سرد و بی نواست
۱۵.۴k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.