هیکل زیبای شهیدعفت وحیا وپاکدامنی

هیکل زیبای شهید+عفت وحیا وپاکدامنی!
(داستان واقعی)
در باشگاه کشتی بودیم... آماده می‌شدیم برای تمرین. ابراهیم هم وارد شد... چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد.
تا وارد شد بی‌مقدمه گفت: ابرام جون، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده!
تو راه که می‌اومدی دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف می‌زدند!
بعد ادامه داد: شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی.
کاملاً مشخصه ورزشکاری!
به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود تو فکر. ناراحت شده بود. انگار توقع چنین حرفی را نداشت.
جلسه بعد تا ابراهیم را دیدم خنده‌ام گرفت.
پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد!
به جای ساک ورزشی لباس‌ها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود! از آن روز به بعد این‌گونه به باشگاه می‌آمد!
بچه‌ها می‌گفتند: بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی!
ما باشگاه می‌یایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم.
بعد هم لباس تنگ بپوشیم، اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباسهائیه که می‌پوشی!
ابراهیم به حرف‌های آن‌ها اهمیت نمی‌داد. به دوستانش هم توصیه می‌کرد که: اگر ورزش برای خدا بود، می‌شه عبادت؛ اما اگه به هر نیت دیگه‌ای باشه ضرر می‌کنینـ...
#شهید هادی
#کانال کمیل
دیدگاه ها (۱)

🌹 به نظرشما کدام شهید جذابتر است و انسان را متحول می کند؟⬅ ️...

گفت: راستی جبهه چطور بود؟ گفتم : تا منظورت چه باشد .🙃 گفت: م...

‍ #خاطره🌸 #مادر_شهید🌷 ااسه روز مونده بود به آخرین اعزامش؛ به...

#رهبرانه❤ به فدای صوت قرآنی تو پسر فاطمه❤ چشم منو امر ولی......

P⁸ویو راوی فلش بک به^^″ مهمونی″^^امروز روز بود که شاید میشد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط