جهنم شد جهانم بی تو و دائم پریشانم

جهنم شد جهانم‌ بی تو و دائم پریشانم
من از کابوس تنهایی در این دنیا هراسانم

چنان‌بال‌وپرت‌دادم که‌رفتی راحت‌وساده
شدم راه گریز تو و از کرده پشیمانم

منی که ذره ای حتی ندارم طاقت اشکت
چرا بارانی ام هردم دلیلش را نمی دانم

خطا کردی وبخشیدم جفاکردی و رنجیدم
دچار حسِ دلتنگی میان حجمِ زندانم

نشستم خسته و گریان کنار خاطرات تو
«به‌زحمت میزندقلبم»درونِ جسم بی‌جانم

تراشیدم بُتی از تو در عمق معبد ذهنم
شدم کافروبا عشقت گرفتی دین و ایمانم

اگرچه رفتی‌وهرگز ندیدی بغض این زن را
بدان درحسرتم اما، به پایت ساده میمانم

#الهام_رازقی


💫🎋
دیدگاه ها (۳)

بر هم زدم اين بار پريشانى خود را عاشق شدنِ از سر نادانى خود ...

کنار من که قدم می‌زنی هوا خوب استپر از پریدنم و جای زخم‌ها خ...

روی هر بیت از غزل از تو نشانی داشتمبا تو در پایان شعرم گفتما...

ﺗﻮ ﻣﻌﺮﻭﻓﯽ ﺑﻪ ﻣﺨﻠﻮﻗﯽ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺑﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺵﻣﻨﻢ ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط