عشقی که بهم دادی
"part 84"
*از زبان ا.ت
وقتی داشت از اتاق میرفت بیرون رفتنشو تماشا کردم
چقد این بشر پروعه
گوشیم زنگ خورد
×الو ا.ت کجایی؟
+سلام...امروز شرکت نمیام میدونم جزو تعدیلی هام
×ولی...
+میخوام خودمونو نجات بدم این آخرین راهه...باید برم
×موفق باشی!
+میسی.
قطع کردم و شروع کردم به پوشیدن لباسم
حتما امروز کلی میخواست تحقیرم کنه
ولی کسی که الان باید تاوان پس بده جانگ هی عه نه من
یادم افتاد لپتاپم تو اتاق نیست
+جیهون...میشه لپتاپمو بیاری؟
÷باشه مامان
کتمو تنم کردم که جیهون اومد
÷بیا مامانی
+آفرین حالا برو تا منم بیام
موهامو شونه کردم و بازشون گذاشتم
و دوتا گیره زدم بغل موهام
از اتاق اومدم بیرون
+تهیونگ زودی لباساتو عوض کن...باید سر وقت برسم
_باشه عجله نکن
سریع رفتم و صبحانه خوردم و به جیهون هم دادم
+تهیونگ بدو دیر شددددددد
_یاااا داد نزن من پشت سرتم
+باشه بریم پس
*از زبان تهیونگ
من ا.ت رو رسوندم در شرکتم و دوباره برگشتم تا جیهون رو برسونم مهد کودک
چون ا.ت دیرش شده بود
اگه اون دیر برسه پشت سرش حرف در میارن و میگن کارش براش مهم نیست
ولی منتظر من میتونن بمونن
جیهون رو رسوندم و سریع برگشتم شرکت
همه سر میز کنفرانس بودن که رفتم داخل
_دوستان معذرت میخوام دیر کردم
و به ا.ت نگاهی انداختم
_میتونیم شروع کنیم
ا.ت کنارم نشسته بود
همگی لپ تاپ هاشونو در آوردن
لپتاپمو روشن کردم
عه...صفحه لپ تاپ عکسش....
وای نه
*از زبان ا.ت
وقتی داشت از اتاق میرفت بیرون رفتنشو تماشا کردم
چقد این بشر پروعه
گوشیم زنگ خورد
×الو ا.ت کجایی؟
+سلام...امروز شرکت نمیام میدونم جزو تعدیلی هام
×ولی...
+میخوام خودمونو نجات بدم این آخرین راهه...باید برم
×موفق باشی!
+میسی.
قطع کردم و شروع کردم به پوشیدن لباسم
حتما امروز کلی میخواست تحقیرم کنه
ولی کسی که الان باید تاوان پس بده جانگ هی عه نه من
یادم افتاد لپتاپم تو اتاق نیست
+جیهون...میشه لپتاپمو بیاری؟
÷باشه مامان
کتمو تنم کردم که جیهون اومد
÷بیا مامانی
+آفرین حالا برو تا منم بیام
موهامو شونه کردم و بازشون گذاشتم
و دوتا گیره زدم بغل موهام
از اتاق اومدم بیرون
+تهیونگ زودی لباساتو عوض کن...باید سر وقت برسم
_باشه عجله نکن
سریع رفتم و صبحانه خوردم و به جیهون هم دادم
+تهیونگ بدو دیر شددددددد
_یاااا داد نزن من پشت سرتم
+باشه بریم پس
*از زبان تهیونگ
من ا.ت رو رسوندم در شرکتم و دوباره برگشتم تا جیهون رو برسونم مهد کودک
چون ا.ت دیرش شده بود
اگه اون دیر برسه پشت سرش حرف در میارن و میگن کارش براش مهم نیست
ولی منتظر من میتونن بمونن
جیهون رو رسوندم و سریع برگشتم شرکت
همه سر میز کنفرانس بودن که رفتم داخل
_دوستان معذرت میخوام دیر کردم
و به ا.ت نگاهی انداختم
_میتونیم شروع کنیم
ا.ت کنارم نشسته بود
همگی لپ تاپ هاشونو در آوردن
لپتاپمو روشن کردم
عه...صفحه لپ تاپ عکسش....
وای نه
۱۶.۶k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.