جلوی قلب رو نمیشه گرفت پارت 12
+خ... خب... "من در نگاه اول عاشقت شدم آقای مین!"
_چ... چی؟ عاشق من؟
+بله... من عاشق شما شدم... میدونم که غیر منطقیه ولی... من نتونستم جلوی قلبمو بگیرم. قلب من شما رو انتخاب کرد. منم بهش اجازه دادم راهشو بره.
_جلوی قلب رو نمیشه گرفت!
+چی؟
_اوهوم... منم درست مثل تو نتونستم جلوی قلبمو بگیرم. قلب منم، میون این هــــمه دختر، تورو انتخاب کرد!
+من؟... پس یعنی علاقه ی من، یه طرفه نبوده؟
_نه... نبوده... "من در نگاه اول عاشقت شدم خانوم جانگ!"
+خب میدونی چیه؟ الان از اون موقعیت هاست که نمیدونم چی بگم. پس لطفا درک کن. 😂
_تو اصلا نمیخواد حرف بزنی فقط نگام کن... بزار توی چشمات شنا کنم و در آخر غرق بشم و بمیرم.
+هی هی هی... اگه تو تو چشمام مردی، منم تو چشمات میمیرم!(چه تهدیدی! 😂🤘🏻)
_باشه... اصلا بیا نمیریم و در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنیم!*خنده*
+موافقم*خنده*
_ببین... هیچکس درمورد رابطه ی منو تو نباید چیزی بفهمه وگرنه بدبخت میشیم.
+اوکی اما چرا بدبخت؟
_دیوار موش داره، موشم یونا داره.
+اوه ازون لحاظ... اوکیه... فقط برام سواله تو چطوری عاشق من شدی؟ یعنی چطوری تونستی منو به عنوان کسی که قلبتو دزدیده بپذیری؟ این همه دختر چرا من؟
_خودمم نمیدونم فقط میدونم قلبمو دزدیدی و مال خودت کردی! واقعا نامردی! کاری که هیچ دختری نتونسته بود توی 30 سال انجام بده رو تو توی یه روز انجام دادی.
+*خنده*ما اینیم دیگه شوگولی پس چی فک کردی؟
_*خنده*منتظرم یه چیزی بگم و تو فقط بهم بگی شوگولی... عاشق اینطور حرف زدنتم.
+عه؟ خب باشه... شوگولی لباسام قشنگه؟
_عالیه
+شوگولی ساعت چنده؟
_هشت و نیم
+وای الان بابام کلمو میکنه... شوگولی باید برم
_کجا؟
+خونمون.
_متأسفم اما نمیتونم بذارم.
+چرا؟ نکنه از دست عصبانی شدی شوگولی؟
_نه فقط امشب ساعت نه و نیم مامانم و بابام و بورا میان خونم تا تورو ببینن.
+به این زودی منو معرفی کردی؟
_خب قبل از اینکه بهوش بیای، به خانوادم گفتم.
+پس قبل از اینکه به خودم بگی منو وارد این ماجرا کردی درسته؟
_ببین جولینا...
+نیازی به عذر خواهی نیست شوگولی... گفتم که درکت میکنم... حالا هم بیا یه تاکسی بگیریم و بریم خونت تا من هم لباس بپوشم و هم حموم برم و هم خونتو ببینم(جولینا جون نفس بگیر بخدا الان خفه میشی😂)
_*خنده*باشه باشه باشه...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
+چه خونه با صفایی داری. خیلی خوبه.
_اوهوم... ولی اگه تو بیای توش، قشنگترم میشه.
+*لبخند*
_ببین این اتاق منه... تا وقتی اینجایی باید با من توی یه اتاق باشی.
+مگه قراره چند وقت اینجا بمونم؟
_حدودا دو هفته.
+دوهفتــــــــه؟ چراااا؟
_چون من میگم حالا هم انقدر غر نزن و برو لباستو عوض کن.
+ایش باشه شوگولییییی.*کیوت*اما وایسا ببینم... به بابام چی بگم؟
_بگو رفتی خونه ی دوستت و قراره هفته ی دیگه برین سفر.
+اوم فکر خوبیه...
_چ... چی؟ عاشق من؟
+بله... من عاشق شما شدم... میدونم که غیر منطقیه ولی... من نتونستم جلوی قلبمو بگیرم. قلب من شما رو انتخاب کرد. منم بهش اجازه دادم راهشو بره.
_جلوی قلب رو نمیشه گرفت!
+چی؟
_اوهوم... منم درست مثل تو نتونستم جلوی قلبمو بگیرم. قلب منم، میون این هــــمه دختر، تورو انتخاب کرد!
+من؟... پس یعنی علاقه ی من، یه طرفه نبوده؟
_نه... نبوده... "من در نگاه اول عاشقت شدم خانوم جانگ!"
+خب میدونی چیه؟ الان از اون موقعیت هاست که نمیدونم چی بگم. پس لطفا درک کن. 😂
_تو اصلا نمیخواد حرف بزنی فقط نگام کن... بزار توی چشمات شنا کنم و در آخر غرق بشم و بمیرم.
+هی هی هی... اگه تو تو چشمام مردی، منم تو چشمات میمیرم!(چه تهدیدی! 😂🤘🏻)
_باشه... اصلا بیا نمیریم و در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنیم!*خنده*
+موافقم*خنده*
_ببین... هیچکس درمورد رابطه ی منو تو نباید چیزی بفهمه وگرنه بدبخت میشیم.
+اوکی اما چرا بدبخت؟
_دیوار موش داره، موشم یونا داره.
+اوه ازون لحاظ... اوکیه... فقط برام سواله تو چطوری عاشق من شدی؟ یعنی چطوری تونستی منو به عنوان کسی که قلبتو دزدیده بپذیری؟ این همه دختر چرا من؟
_خودمم نمیدونم فقط میدونم قلبمو دزدیدی و مال خودت کردی! واقعا نامردی! کاری که هیچ دختری نتونسته بود توی 30 سال انجام بده رو تو توی یه روز انجام دادی.
+*خنده*ما اینیم دیگه شوگولی پس چی فک کردی؟
_*خنده*منتظرم یه چیزی بگم و تو فقط بهم بگی شوگولی... عاشق اینطور حرف زدنتم.
+عه؟ خب باشه... شوگولی لباسام قشنگه؟
_عالیه
+شوگولی ساعت چنده؟
_هشت و نیم
+وای الان بابام کلمو میکنه... شوگولی باید برم
_کجا؟
+خونمون.
_متأسفم اما نمیتونم بذارم.
+چرا؟ نکنه از دست عصبانی شدی شوگولی؟
_نه فقط امشب ساعت نه و نیم مامانم و بابام و بورا میان خونم تا تورو ببینن.
+به این زودی منو معرفی کردی؟
_خب قبل از اینکه بهوش بیای، به خانوادم گفتم.
+پس قبل از اینکه به خودم بگی منو وارد این ماجرا کردی درسته؟
_ببین جولینا...
+نیازی به عذر خواهی نیست شوگولی... گفتم که درکت میکنم... حالا هم بیا یه تاکسی بگیریم و بریم خونت تا من هم لباس بپوشم و هم حموم برم و هم خونتو ببینم(جولینا جون نفس بگیر بخدا الان خفه میشی😂)
_*خنده*باشه باشه باشه...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
+چه خونه با صفایی داری. خیلی خوبه.
_اوهوم... ولی اگه تو بیای توش، قشنگترم میشه.
+*لبخند*
_ببین این اتاق منه... تا وقتی اینجایی باید با من توی یه اتاق باشی.
+مگه قراره چند وقت اینجا بمونم؟
_حدودا دو هفته.
+دوهفتــــــــه؟ چراااا؟
_چون من میگم حالا هم انقدر غر نزن و برو لباستو عوض کن.
+ایش باشه شوگولییییی.*کیوت*اما وایسا ببینم... به بابام چی بگم؟
_بگو رفتی خونه ی دوستت و قراره هفته ی دیگه برین سفر.
+اوم فکر خوبیه...
۸.۸k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.