red moon
#red_moon
#ماه_سرخ
P15
ا.ت خودشو کشید عقب و این بار با تمام قدرتش به لبای کوک چسبید
از اعماق وجود میبوسیدش
با احساس تنگی نفس خودشو کشید عقب و لباشو به گوش کوک نزدیک کرد
چنگی توی موهای کوک کشید
ا.ت با صدای تقریبا پوکری گفت : فکمی کنی مشکلی پیش بیاد اگه همین یه شبو به حرف دلم گوش بدمو همهی حد و مرز هارو زیر پا بزارم ......
کوک تک خنده ایی کرد
کوک : تو رو نمی دونم ، اما من دیگه نمی تونم خودمو نگه دارم .
ا.ت هول کوچیکی بهش داد و ازش جدا شد
اگه قرار باشه اتفاقی بیوفته امشب وقتش نیست
و به سمت در اتاق اشاره کرد
صدای حرف زدن پسرا میومد
کوک بلند شد و با یه دستش کمر ا.ت رو گرفت و به خودش چسبوند
و با اونیکی دستش در اتاق رو فقل کرد
صورتشو جلو برد و نفسشو توی گردن ا.ت رها کرد
ا.ت با دستاش آستین های کوک رو چسبید
کمی نزدیکتر شد
ا.ت : همم ، من احساس می کنم نمی ت..
کوک مانع شد و محکم بوسیدش ، دستشو پشت سرش گرفت و سر شو آروم روی تخت گذاشت
صدای نفس هاشون اتاق رو پر کرد
کوک دستشو برد و کمر ا.ت رو گرفت و چرخید
و ا.ت افتاد روش
موهاشو پشت گوشش جمع کرد
یهو صدای در اومد
جیهوپ : هی ا.ت داخلی ، هرچی میگردم کوکرو پیدا نمی کنم
کوک خواست حرف بزنه که ا.ت دستشو روی لباش گذاشت
ا.ت : نمی دونم کجاست ، یکم سر و وضعم بهم ریختس ، تقریبا ده دقیقه دیگه میام
جیهوپ : باشه کوک که اومد بهش بگو کارش دارم
کوک دوباره چرخید و ا.ت افتاد زیرش
بوسهی محکمی روی گردنش زد و زبونشو از گردنش تا کمی پایین تر از تر قوه هاش کشید
انگشتشو روی یقه تی شرت ا.ت کشید و کمی پایین تر آوردش
چنتا بوسه تا پایین تر زد و بلند شد و از اتاق رفت برون
ا.ت سر جاش نشست و دستی به کردنش کشید
____________________________________
نویسنده ها : @ayyyyyy_9589 & @bts.stray.kids.laver
#ماه_سرخ
P15
ا.ت خودشو کشید عقب و این بار با تمام قدرتش به لبای کوک چسبید
از اعماق وجود میبوسیدش
با احساس تنگی نفس خودشو کشید عقب و لباشو به گوش کوک نزدیک کرد
چنگی توی موهای کوک کشید
ا.ت با صدای تقریبا پوکری گفت : فکمی کنی مشکلی پیش بیاد اگه همین یه شبو به حرف دلم گوش بدمو همهی حد و مرز هارو زیر پا بزارم ......
کوک تک خنده ایی کرد
کوک : تو رو نمی دونم ، اما من دیگه نمی تونم خودمو نگه دارم .
ا.ت هول کوچیکی بهش داد و ازش جدا شد
اگه قرار باشه اتفاقی بیوفته امشب وقتش نیست
و به سمت در اتاق اشاره کرد
صدای حرف زدن پسرا میومد
کوک بلند شد و با یه دستش کمر ا.ت رو گرفت و به خودش چسبوند
و با اونیکی دستش در اتاق رو فقل کرد
صورتشو جلو برد و نفسشو توی گردن ا.ت رها کرد
ا.ت با دستاش آستین های کوک رو چسبید
کمی نزدیکتر شد
ا.ت : همم ، من احساس می کنم نمی ت..
کوک مانع شد و محکم بوسیدش ، دستشو پشت سرش گرفت و سر شو آروم روی تخت گذاشت
صدای نفس هاشون اتاق رو پر کرد
کوک دستشو برد و کمر ا.ت رو گرفت و چرخید
و ا.ت افتاد روش
موهاشو پشت گوشش جمع کرد
یهو صدای در اومد
جیهوپ : هی ا.ت داخلی ، هرچی میگردم کوکرو پیدا نمی کنم
کوک خواست حرف بزنه که ا.ت دستشو روی لباش گذاشت
ا.ت : نمی دونم کجاست ، یکم سر و وضعم بهم ریختس ، تقریبا ده دقیقه دیگه میام
جیهوپ : باشه کوک که اومد بهش بگو کارش دارم
کوک دوباره چرخید و ا.ت افتاد زیرش
بوسهی محکمی روی گردنش زد و زبونشو از گردنش تا کمی پایین تر از تر قوه هاش کشید
انگشتشو روی یقه تی شرت ا.ت کشید و کمی پایین تر آوردش
چنتا بوسه تا پایین تر زد و بلند شد و از اتاق رفت برون
ا.ت سر جاش نشست و دستی به کردنش کشید
____________________________________
نویسنده ها : @ayyyyyy_9589 & @bts.stray.kids.laver
۳۰۳
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.