عاشقانه
زخمی که سوزاندهست بالم را تماشا کن
پرسش مداوا نیست، حالم را تماشا کن
در من به جز خاکستری بر خشت میبینی؟
آیینه شو، زخمِ زلالم را تماشا کن
از روزنِ خواب پریشانم بیا آرام
با خویشتن هر شب جدالم را تماشا کن
دنیای ویرانم تماشایی نبود امّا
بنْشین و دنیای خیالم را تماشا کن
در دستهایم سیبهایی سبز خواهد شد
حالا رسیدنهای کالم را تماشا کن
پرپر زدنهای مرا نادیده میگیری
یک بار دیگر بال بالم را تماشا کن
من صف کشیدم تا به چشمان تو برگردم!
این آرزوهای محالم را تماشا کن
من ماهِ شبهایخودمهستم، تو همگاهی
در برکهی دنیا، مجالم را تماشا کن
یکعمر نشنیدی سکوتِ نالههایم را
حالا بیا فریادِ لالم را تماشا کن...
پرسش مداوا نیست، حالم را تماشا کن
در من به جز خاکستری بر خشت میبینی؟
آیینه شو، زخمِ زلالم را تماشا کن
از روزنِ خواب پریشانم بیا آرام
با خویشتن هر شب جدالم را تماشا کن
دنیای ویرانم تماشایی نبود امّا
بنْشین و دنیای خیالم را تماشا کن
در دستهایم سیبهایی سبز خواهد شد
حالا رسیدنهای کالم را تماشا کن
پرپر زدنهای مرا نادیده میگیری
یک بار دیگر بال بالم را تماشا کن
من صف کشیدم تا به چشمان تو برگردم!
این آرزوهای محالم را تماشا کن
من ماهِ شبهایخودمهستم، تو همگاهی
در برکهی دنیا، مجالم را تماشا کن
یکعمر نشنیدی سکوتِ نالههایم را
حالا بیا فریادِ لالم را تماشا کن...
۶.۸k
۱۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.