تاریخ کوتاه ایران و جهان-474 (ویرایش 7)
تاریخ کوتاه ایران و جهان-474 (ویرایش 7)
______________________________________________
در سال 306 ز. {زادروزی}(میلادی) ، چندین تن ، خود را «امپراتور روم» خواندند ، که یکی از آنها «کنستانتین» ، پسر «کنستانس خلروس» ، امپراتور درگذشتهء بخش باختری روم ، بود (1)(2)(3) . همانجور که پیش از این گفتم ، در سال 305 ز. «دیوکلتین» و «ماکزیمین» برابر با «پیمان فرمانروائی چهارتنه (تتراشی)» ، از امپراتوری بخش های خاوری و باختری روم کنار کشیدند ، و این فرپیشه ها (مقام ها) را به «گالریوس» و «کنستانس خلروس» دادند ؛ ولی در سال 306 ز. ، «کنستانتوس خلروس» درگذشت ، و پایابراین (بنابراین) پسرش «کنستانتین» ، یکی از کسانی شد که خود را امپراتور بخش باختری روم خواند (1)(2)(3).
«کنستانتین» ، بسیار «خوش پیکر» و دارای رفتاری رزمی (نظامی) بود ، و در رهگزینی (تصمیم گیری) ، بسیار توانمند بود ؛ ولی همچنین ، بسیار «کم دانش» و «دین گرا» بود (1)(2)(3) . «کنستانتین» ، با دیدن گسترش تند (سریع) مسیحیت ، از همان آغاز فرمانروائیش ، رهگزینی کرد (تصمیم گرفت) که ناهمساز با (برخلاف) «دیوکلتین» ؛ با مسیحیان ، رفتاری مهربانانه را درپیش بگیرد (1)(2)(3) . گفته شده است که «کنستانتین» ، پس از مرگ پدرش ، از رهبران مسیحی بخش باختری روم ، پیمان (قول) یاری گرفت تا بر دیگر نامزدان (کاندیداهای) فرپیشهء (مقام) «امپراتوری بخش باختری» ، پیروز شود ؛ ودربرابر ، او نیز با آنها پیمان بست (قول داد) که پس از امپراتور شدن ، با آنها سازگاری داشته باشد (3) . هماوردان (رقیبان) «کنستانتین» ، «ماکسیمین» (4) «ماکسنتیوس» (5) ، «ماکسیمینوس دایا» (6) ، و «والریوس سوروس» (7) بودند.
(1) https://fa.wikipedia.org/wiki/کنستانتین_یکم
(2) https://en.wikipedia.org/wiki/Constantine_the_Great
(3) نوشتار (کتاب) «تاریخ جهان باستان» ، نوشتهء و. دیاکوف ، برگردان (ترجمهء) «صادق انصاری ، علی همدانی ، محمدباقر مومنی» ، "چاپ و پخش" (انتشارات) «نشر اندیشه» ، پوشان (جلد) سوم ، «برگه رویه های» (صفحات) 342 و 343
(4) https://en.wikipedia.org/wiki/Maximian
(5) https://en.wikipedia.org/wiki/Maxentius
(6) https://fa.wikipedia.org/wiki/ماکسیمینوس_دایا
(7) https://en.wikipedia.org/wiki/Valerius_Severus
______________________________________________
در سال 306 ز. {زادروزی}(میلادی) ، چندین تن ، خود را «امپراتور روم» خواندند ، که یکی از آنها «کنستانتین» ، پسر «کنستانس خلروس» ، امپراتور درگذشتهء بخش باختری روم ، بود (1)(2)(3) . همانجور که پیش از این گفتم ، در سال 305 ز. «دیوکلتین» و «ماکزیمین» برابر با «پیمان فرمانروائی چهارتنه (تتراشی)» ، از امپراتوری بخش های خاوری و باختری روم کنار کشیدند ، و این فرپیشه ها (مقام ها) را به «گالریوس» و «کنستانس خلروس» دادند ؛ ولی در سال 306 ز. ، «کنستانتوس خلروس» درگذشت ، و پایابراین (بنابراین) پسرش «کنستانتین» ، یکی از کسانی شد که خود را امپراتور بخش باختری روم خواند (1)(2)(3).
«کنستانتین» ، بسیار «خوش پیکر» و دارای رفتاری رزمی (نظامی) بود ، و در رهگزینی (تصمیم گیری) ، بسیار توانمند بود ؛ ولی همچنین ، بسیار «کم دانش» و «دین گرا» بود (1)(2)(3) . «کنستانتین» ، با دیدن گسترش تند (سریع) مسیحیت ، از همان آغاز فرمانروائیش ، رهگزینی کرد (تصمیم گرفت) که ناهمساز با (برخلاف) «دیوکلتین» ؛ با مسیحیان ، رفتاری مهربانانه را درپیش بگیرد (1)(2)(3) . گفته شده است که «کنستانتین» ، پس از مرگ پدرش ، از رهبران مسیحی بخش باختری روم ، پیمان (قول) یاری گرفت تا بر دیگر نامزدان (کاندیداهای) فرپیشهء (مقام) «امپراتوری بخش باختری» ، پیروز شود ؛ ودربرابر ، او نیز با آنها پیمان بست (قول داد) که پس از امپراتور شدن ، با آنها سازگاری داشته باشد (3) . هماوردان (رقیبان) «کنستانتین» ، «ماکسیمین» (4) «ماکسنتیوس» (5) ، «ماکسیمینوس دایا» (6) ، و «والریوس سوروس» (7) بودند.
(1) https://fa.wikipedia.org/wiki/کنستانتین_یکم
(2) https://en.wikipedia.org/wiki/Constantine_the_Great
(3) نوشتار (کتاب) «تاریخ جهان باستان» ، نوشتهء و. دیاکوف ، برگردان (ترجمهء) «صادق انصاری ، علی همدانی ، محمدباقر مومنی» ، "چاپ و پخش" (انتشارات) «نشر اندیشه» ، پوشان (جلد) سوم ، «برگه رویه های» (صفحات) 342 و 343
(4) https://en.wikipedia.org/wiki/Maximian
(5) https://en.wikipedia.org/wiki/Maxentius
(6) https://fa.wikipedia.org/wiki/ماکسیمینوس_دایا
(7) https://en.wikipedia.org/wiki/Valerius_Severus
۱.۲k
۰۸ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.