عشق بی انتها پارت ۱۷
#بوساگ
همدیگرو بغل کردیم ته گفت از این به بعد مارو داداش بزرگترت بدون من: باشه داداشیا 😄 جیمین:حالا میشه یه بار دیگه خوک جان من بشو دیگه من:باشه براشون خوک شدم دماغمو شبی خوک کردم صدا خوک در آوردم جیمین قش کرد از خنده کوک رفت اونور خندید اونم بلند بلند اون خنده هاش که ادمو دیوونه میکرد یونگی:😐ههه خندیدیم (این پسر یه پوکر به تمام معناست😂😂) همه برگشتن سمت یونگی گفتن نخیر خیلیم خنده داره و بامزس بدبخت اینجوری شد یونگی:😨باشه باشه باحال بود کوک:از این به بعد حتی اگر بامزه نبود باید بخندی بعد جیمین هنوز میخندید من:جیمین بسه نخند تو مردی 😂😂 کوک اومد بغلم کرد گفت:جیمین نخند عشقمو ازیت نکن جیمین:باشه باشه نمیخندم بیا🤐 بعد هممون خندیدیم من:آفرین داداش جون(چه زود دختر خاله شدی😐) قهوه رو خوردیم بچه هام پاشدن رفتن منم بعد از اینکه رفتن کوک رفت خودشو پرت کرد رو تخت دراز کشید منم رفتم پیشش خودمو انداختم روش چونمو گذاشتم رو سینش کوک یه نگاه بهم کرد منم جلوش پلک میزدم بعد خندید و منو گرفت چرخوند برگردوند و بعد خودشو انداخت روم دستاشو گذاشت کنارم منو محاصره کرد و با چشمای خمار نگاه میکرد بعد گرفت رو لبمو لیس زد و بعد لباشو گذاشت رو لبامو لبامو مک زد منم دستمو بردم دور گردنش حلقه کردم بعد رفت سراغ گردنم گردنمو مک میزدوگاز میگرفت بعد رفت سراغ لباسش دکمه لباسشو باز کرد یکی یکی خیلی آروم سیکس پکاش معلوم شد همچیه بدنش معلوم شد رفت سراغ کمر بند شلوارش کمربند شلوارشو باز کرد و بعد زیپ شلوار و دکمه هاشو باز کردو شلوارشو در آورد دیگه همچیش معلوم شد لباس منم در آورد از تنم منم دستمو کشیدم رو سینش و سینشو لمس میکردم (مثبت ۱۸🔞🔞)اونم رویه شیکممو بوسه میزد و گاز میگرفت بعد رفت رون پامو بوسید و کشاله ی پام و بوسه های پشت سرهم رو بدنم میزد بعد دوباره رفتم گردنم گردنمو مک زد بعد صورتمو آخرم لبامو لبامو مک زد بعد لب پایینمو ما بین دندوناش گرفت و محکم گاز میزد منم لب بالاشو مک میزدمو گاز میگرفتم بعد آه و ناله میکردم که خوابمون برد
همدیگرو بغل کردیم ته گفت از این به بعد مارو داداش بزرگترت بدون من: باشه داداشیا 😄 جیمین:حالا میشه یه بار دیگه خوک جان من بشو دیگه من:باشه براشون خوک شدم دماغمو شبی خوک کردم صدا خوک در آوردم جیمین قش کرد از خنده کوک رفت اونور خندید اونم بلند بلند اون خنده هاش که ادمو دیوونه میکرد یونگی:😐ههه خندیدیم (این پسر یه پوکر به تمام معناست😂😂) همه برگشتن سمت یونگی گفتن نخیر خیلیم خنده داره و بامزس بدبخت اینجوری شد یونگی:😨باشه باشه باحال بود کوک:از این به بعد حتی اگر بامزه نبود باید بخندی بعد جیمین هنوز میخندید من:جیمین بسه نخند تو مردی 😂😂 کوک اومد بغلم کرد گفت:جیمین نخند عشقمو ازیت نکن جیمین:باشه باشه نمیخندم بیا🤐 بعد هممون خندیدیم من:آفرین داداش جون(چه زود دختر خاله شدی😐) قهوه رو خوردیم بچه هام پاشدن رفتن منم بعد از اینکه رفتن کوک رفت خودشو پرت کرد رو تخت دراز کشید منم رفتم پیشش خودمو انداختم روش چونمو گذاشتم رو سینش کوک یه نگاه بهم کرد منم جلوش پلک میزدم بعد خندید و منو گرفت چرخوند برگردوند و بعد خودشو انداخت روم دستاشو گذاشت کنارم منو محاصره کرد و با چشمای خمار نگاه میکرد بعد گرفت رو لبمو لیس زد و بعد لباشو گذاشت رو لبامو لبامو مک زد منم دستمو بردم دور گردنش حلقه کردم بعد رفت سراغ گردنم گردنمو مک میزدوگاز میگرفت بعد رفت سراغ لباسش دکمه لباسشو باز کرد یکی یکی خیلی آروم سیکس پکاش معلوم شد همچیه بدنش معلوم شد رفت سراغ کمر بند شلوارش کمربند شلوارشو باز کرد و بعد زیپ شلوار و دکمه هاشو باز کردو شلوارشو در آورد دیگه همچیش معلوم شد لباس منم در آورد از تنم منم دستمو کشیدم رو سینش و سینشو لمس میکردم (مثبت ۱۸🔞🔞)اونم رویه شیکممو بوسه میزد و گاز میگرفت بعد رفت رون پامو بوسید و کشاله ی پام و بوسه های پشت سرهم رو بدنم میزد بعد دوباره رفتم گردنم گردنمو مک زد بعد صورتمو آخرم لبامو لبامو مک زد بعد لب پایینمو ما بین دندوناش گرفت و محکم گاز میزد منم لب بالاشو مک میزدمو گاز میگرفتم بعد آه و ناله میکردم که خوابمون برد
۲۶.۵k
۲۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.