کتاب دوردست ها
کتاب دوردستها
کتاب "دوردستها" نوشتهی آقای "چائو ون شوان" نویسندهی چینی است.
این کتاب با تصویرگری خانم "برد پولسن" و ترجمهی خانم "مرضیه زهیری هاشمآبادی"، توسط انتشارات میچیکا چاپ و نتتشر شده است.
خانم پولسن دانش آموختهی آکادمی سلطنتی هنر دانمارک است. او عاشق طبیعت است و دوست دارد آن را به تصویر بکشد.
او تصاویری میآفریند که در آنها حیوانات قهرمانهای داستان هستند. خانم پولسن جایزهی تصویرسازی وزارت فرهنگ دانمارک را دریافت کرده و هفت بار برندهی جایزهی انجمن هنر دانمارک شده است.
■●■
داستان کتاب دوردستها دربارهی یک قورباغه است. قورباغهای که روی نیلوفری آبی نشست و همانجا ساکت ماند.
پرندهای که در علفزار، کنار برکه در حال پیدا کردن غذا بود، چشمش به قورباغه افتاد و از او پرسید: «به چی نگاه میکنی؟»
قورباغه جواب جالبی داد. او گفت: «یک قورباغه نباید فقط صید کردن حشره یا قورقور کردن بلد باشد، بلکه گاهی هم باید به دوردستها نگاه کند.»
وقتی پرنده سوال کرد که در دوردست چیزی هم دیده است، قورباغه همان حرف قبلی را تکرار کرد.
پرنده که اینچنین دید رفت روی انبار کاهی نشست. گربهای او را دید و متوجه شد دارد به دوردست نگاه میکند و وقتی سوال کرد چه چیزی در دوردستها دیده است؟ پرنده هم تقریبا همان جوابی را داد که به قورباغه داده بود. بعد نوبت گربه شد و کبوتر و… و اینگونه ماجرا ادامه پیدا کرد.
■●■
داستان این کتاب شبیه پایان بازی دومینو است. یعنی اینکه با حرکت اولیهی قورباغه نظم طبیعی زندگی بعضی از حیوانات به هم ریخت.
آنها اگر قبلا فقط به فکر خوردن و خوابیدن بودند، اکنون شکل دیگری را تجربه میکنند. اینکه ساکت در جایی بنشینند و به افق خیره شوند. البته این به افق خیره شدن فقط نگاه کردن نیست. میتواند فکر کردن هم باشد.
#زانا_کوردستانی
کتاب "دوردستها" نوشتهی آقای "چائو ون شوان" نویسندهی چینی است.
این کتاب با تصویرگری خانم "برد پولسن" و ترجمهی خانم "مرضیه زهیری هاشمآبادی"، توسط انتشارات میچیکا چاپ و نتتشر شده است.
خانم پولسن دانش آموختهی آکادمی سلطنتی هنر دانمارک است. او عاشق طبیعت است و دوست دارد آن را به تصویر بکشد.
او تصاویری میآفریند که در آنها حیوانات قهرمانهای داستان هستند. خانم پولسن جایزهی تصویرسازی وزارت فرهنگ دانمارک را دریافت کرده و هفت بار برندهی جایزهی انجمن هنر دانمارک شده است.
■●■
داستان کتاب دوردستها دربارهی یک قورباغه است. قورباغهای که روی نیلوفری آبی نشست و همانجا ساکت ماند.
پرندهای که در علفزار، کنار برکه در حال پیدا کردن غذا بود، چشمش به قورباغه افتاد و از او پرسید: «به چی نگاه میکنی؟»
قورباغه جواب جالبی داد. او گفت: «یک قورباغه نباید فقط صید کردن حشره یا قورقور کردن بلد باشد، بلکه گاهی هم باید به دوردستها نگاه کند.»
وقتی پرنده سوال کرد که در دوردست چیزی هم دیده است، قورباغه همان حرف قبلی را تکرار کرد.
پرنده که اینچنین دید رفت روی انبار کاهی نشست. گربهای او را دید و متوجه شد دارد به دوردست نگاه میکند و وقتی سوال کرد چه چیزی در دوردستها دیده است؟ پرنده هم تقریبا همان جوابی را داد که به قورباغه داده بود. بعد نوبت گربه شد و کبوتر و… و اینگونه ماجرا ادامه پیدا کرد.
■●■
داستان این کتاب شبیه پایان بازی دومینو است. یعنی اینکه با حرکت اولیهی قورباغه نظم طبیعی زندگی بعضی از حیوانات به هم ریخت.
آنها اگر قبلا فقط به فکر خوردن و خوابیدن بودند، اکنون شکل دیگری را تجربه میکنند. اینکه ساکت در جایی بنشینند و به افق خیره شوند. البته این به افق خیره شدن فقط نگاه کردن نیست. میتواند فکر کردن هم باشد.
#زانا_کوردستانی
۹۲۱
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.